بازگشت

پيام رساني


گـاهي عملي كه در برهه اي از زمان انجام مي گيرد، در هاله اي از ابهام باقي مي ماند، يا به صـورت تـحـريـف شـده بـه ديگران منتقل مي گردد، يا كساني كه دانستن آنان مي تواند مؤثّر باشد، بي خبر مي مانند.

بـراي مـوفـّقـيت آميز بودن هر حركت انقلابي، بايد (پيام) آن به ديگران برسد و روشنگري اذهـان عـمـومي، سبب جلب افكار بدان سمت گردد، يا با تبيين ماهيّت يك نهضت، جلوي تحريفها وكتمانها وسوء برداشتها گرفته شود.

در نـهـضت عاشورا از اين عنصر سرنوشت ساز، استفاده شده است. امام حسين (ع)، پيام حركت خود را هـنـگام بيرون آمدن از مدينه، در ايام اقامت در مكّه، هنگام خروج از مكّه به سمت كوفه، چه با خطابه هايش، چه با نامه هايي كه براي هواداران و سران شيعه در كوفه و بصره نوشت، چه بـه نـمـايـنـده ويـژه خـود ـ مسلم بن عقيل ـ كه به كوفه فرستاد، ابلاغ كرد، تا حجّت بر همه تمام شود و كسي بي خبر نماند.

مسلم بن عقيل، نامه امام را در كوفه، پس از آنكه گروهي از شيعيان گرد آمدند، در حضور آنان خـوانـد و هـمـه اشك شوق ريختند. [1] مسلم، اين كار را پيوسته تكرار مي كرد و با حضور هر گروهي جديد، نامه حسين بن علي را بر آنان باز مي خواند. [2] .

كـسـانـي در راه ايـن پـيـام رسـانـي جـان بـاخـتـنـد. از جـمـله قـيـس بـن مـسـهـر صـيـداوي بود كه حـامـل پـيـام امـام و نـامـه او بـه شـيعيان كوفه بود و مأموران ابن زياد او را دستگير كردند وچون حـاضـر نـشـد مـخـاطـبـان پـيـام را افـشـا كـنـد، جـان بـر سـر ايـن پـيـام نـهـاد و بـه شـهـادت رسيد. [3] .

پـيام رساني پس از شهادت امام و ياران، مرحله ديگري از رسالتِ به ثمر رساندن خون شهيد اسـت، تـا دشـمـنـان رسـوا شوند و غافلان آگاه گردند و ستمگران نتوانند بر جنايتهاي خويش پـرده پـوشـي كـنند. نقش اسراي اهل بيت پس از عاشورا، رساندن پيام خون شهيدان بود، چه در بـرخـوردهـاي فـردي و مـوضـعـي و چـه بـه صـورتِ سـخـنـرانـيـهـاي عـمـومـي، مـثـل آن چـه كـه حضرت زينب و حضرت سجّاد در كوفه و دمشق انجام دادند تا همگان بفهمند كه چه جنايتي نسبت به فرزند رسول خدا انجام گرفته است.

امـام حـسين (ع) در واپسين وداعي كه با زين العابدين (ع) داشت، ضمن سخنان و توصيه هايي كـه بـراي پـس از شهادت خود داشت، فرمود: فرزندم! از من به شيعيان من سلام برسان و به آنـان بـگـو كـه: پـدرم غـريـبـانـه جـان داد، پـس بـر او نـدبـه كـنـيـد، و شـهـيـد شـد، پـس بـر او بگرييد. [4] .

برنامه هاي گسترده اي كه در فرهنگ ديني ما وجود دارد و به صورت عزاداري، گريه، نوحه سـرايـي، زيـارت قـبـور شـهـدا، خـوانـدن متن زيارتنامه، سرودن شعر درباره حادثه عاشورا و مـظـلومـيـت اهـل بـيـت، سـلام دادن بـه شـهـداي كـربـلاهنگام آب نوشيدن وبسياري از اين گونه سـنـّتـهاي ديني، هر يك بگونه اي رساندن پيام خون شهدا به ديگران است. بارزترين نقش حـمـاسـي حـضـرت زيـنـب در كـربـلا هـمـان پـيـام رسـانـي بـود و بـدون آن شايد كربلا آنگونه تأثيرگذار وافشاگر نمي شد.



سرّ ني در نينوا مي ماند اگر زينب نبود

كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود



چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ

پشت ابري از ريا مي ماند اگر زينب نبود



در عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب

پشت كوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود [5] .



و ايـن گـونه يك نهضت باقي مي ماند و اهداف فراموش نمي شود، سنّت احياگري وياد نيز سبب زنـده مـانـدن پـيام مي شود و بدون اين گونه مراسم، هم اهداف فراموش مي شود و هم ماهيّت يك نهضت ممكن است مسخ و دگرگون شود.

امـام خـمـيـنـي (ع) در مـورد ضـرورت اين زنده نگهداشتن ها و تنظيم شعائر كه سبب آگاهي جامعه و حفظ محتواي يك قيام در طول تاريخ است، فرموده است:

(هـر مـكـتبي هياهو مي خواهد، بايد پايش سينه بزنند، هر مكتبي تا پايش سينه زني نباشد حفظ نـمي شود... اين نقش، يك نقشي است كه اسلام را هميشه زنده نگه داشته، آن گُلي است كه هِي بـه آن آب مـي دهـنـد. زنـده نـگـهـداشـتـن ايـن گـريـه هـا زنـده نـگـه داشـتـه مـكـتـب سـيـدالشـهدا را [6] و فـرمـوده اسـت: آنـچـه دسـتـور ائمـه (ع) بـراي بـزرگـداشـت ايـن حماسه تـاريـخـي اسـلام اسـت وآنـچـه لعـن و نـفرين بر ستمگران آلِ بيت است، تمام فرياد قهرمانانه ملّتهاست بر سردمداران ستم پيشه در طول تاريخ، الي الابد.) [7] .

رسالت وارثان خون شهدا و نسلي كه بازمانده پدران انقلابي و رزمنده خويشند، سنگين است وآن رساندن پيام آن خونها و مجاهدتها و شهادتها به فرزندان خويش و ملّتهاي ديگر است. نوعي از مـفـهـوم (صـدور انـقـلاب) نـيـز در همين پيام رساني نهفته است. اين گونه است كه بركات يك نهضت، از مرزها مي گذرد والهام بخش ديگران نيز مي گردد.

(هـر انـقـلابـي دو چـهـره دارد: خون وپيام... همه صحنه ها كربلاست وهمه ماهها محرّم و همه روزها عـاشـورا. بـايـد انـتـخاب كند: يا خون را، يا پيام را. يا حسين بودن را، يا زينب بودن را، يا آن چنان مردن را، يا اين چنين ماندن را.) [8] .


پاورقي

[1] وقعة الطّف، ص 100.

[2] ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 41.

[3] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 340.

[4] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 486.

[5] از قادر طهماسبي، (فريد).

[6] صحيفه نور، ج 8، ص 69.

[7] همان، ج 21، ص 173.

[8] پس از شهادت، ص 13.