بازگشت

اصلاح


جـامعه اي كه از معيارهاي اصيل دين و ملاكهاي ارزشي فاصله بگيرد، (فساد) در پيكره آن ريشه مي دواند و روابط انساني و ارتباطات اجتماعي و آنچه ميان حاكم وملّت پيش ‍ مي آيد، دچار انحراف از صـراط مـسـتـقـيـم مـي شـود. گـسـتـرش بـي بـنـد و بـاري و رواج ظـلم و حـاكـمـيـّت پـول و حـيـف و مـيـل بـيـت المـال مـسـلمـيـن و تـعـرّض بـي مـورد نـسـبـت بـه زنـدگـي و مـال و جـان مـسـلمانان و نبودن امنيّت و عدالت، گوشه اي از اين (فساد اجتماعي) است. راه فساد زدايي نيز اقدامهاي اصلاحي براي متقاعد كردن مسؤولان به رفتار عادلانه و اجراي دقيق قانون و عـمـل بـه كـتاب وسنّت است. اين نوعي حركت اصلاحگرانه است كه امام حسين (ع) نيز در نهضت خـويـش آن را دنـبـال مي كرد وبر اوضاع نابسامان اجتماع، صحّه نمي گذاشت و مهر سكوت بر لب نمي زد.

سـيّدالشهداء(ع) در سخن معروف خويش، به اين هدف اصلاحي اشاره فرموده است خروج خويش را بـا انـگـيـزه (طلب اصلاح در امّت پيامبر) معرفي كرده است: (وَ انّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْصْلاحِ في اُمَّةِ جَدّي). [1] .

در سـخـن ديـگـر نـيـز حركت خويش را نه براساس نزاع قدرت يا سلطه جويي يا دنيا طلبي، بـلكـه بـراي آشـكـار سـاخـتـن (مـعـالم ديـن) و (اظـهـار اصلاح) در شهرها و امنيّت يافتنِ مظلومان و عـمـل بـه فـرايـض وسـنن واحكام الهي دانسته است: (... وَ لكِنْ لِنُرِيَ الْمَعالِمَ مِن دينِكَ وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ في بِلادِكَ...) [2] .

اين اصلاحگري، هم شامل شيوه هاي رفتاري حكومت جائر و مسؤولان مي شود، هم خصلتها و عملكرد مردم و امّت را دربرمي گيرد.

تـرغـيـبـي كـه امام حسين (ع) در يكي ديگر از خطبه هايش جهت فداكاري و جانبازي دارد، همراه با تـرسـيـمـي از اوضـاع اجـتـمـاعـي آن روز اسـت كـه: آيـا نـمـي بـيـنـيـد كـه بـه حـق عـمـل نـمـي شـود و از بـاطل اجتناب نمي گردد؟ پس در چنين شرايطي بايد مؤمن (با مبارزه اش) مـشـتـاق ديدار خدا باشد، چرا كه زندگي در چنين دوره اي مايه ننگ وعسرت است و مرگ، سعادت است. [3] .

قـيـام اصـلاحـي اباعـبـدالله الحـسـيـن (ع) ريشه در نهضتهاي اصلاحي انبيا داشت و او وارث خطِ صـلاح و اصلاح پيامبران بود و در اين راه جان داد تا مفاسد برچيده شود. اين مسأله را از زبان حضرت امام خميني 1 بشنويم كه فرمود:

(تـمـام انـبـيـا بـراي اصلاح جامعه آمده اند، تمام. وهمه آنها اين مسأله را داشتند كه فرد بايد فـداي جـامـعه شود... سيدالشهدا(ع) روي همين ميزان آمد رفت و خودش و اصحاب و انصار خويش را فدا كرد، كه فرد بايد فداي جامعه بشود، جامعه بايد اصلاح بشود.) [4] .

امـام امـّت كـه قـيـام خـويش را در همين راستا مي دانست و با الهام از نهضت عاشورا، بر ضدّ طغيان طـاغـوت و مـفـاسـد اجـتماعي و نابسامانيها قيام كرد، به پيوند اين حركت با قيام عاشورا اين چنين اشاره مي كند:

(سـيـدالشـهـدا(ع) وقـتـي مـي بيند كه يك حاكم ظالمي، جائري در بين مردم دارد حكومت مي كند، تـصـريـح مـي كـند حضرت كه اگر كسي ببيند كه حاكم جائري در بين مردم حكومت مي كند، ظلم دارد به مردم مي كند، بايد مقابلش بايستد و جلوگيري كند، هر قدر كه مي تواند. با چند نفر، بـا چـندين نفر كه در مقابل آن لشكر هيچ نبود، لكن تكليف بود آنجا كه بايد قيام بكند وخونش را بـدهـد تـا ايـنـكـه اين ملّت را اصلاح كند، تا اينكه اين عَلَم يزيد را بخواباند و همين طور هم كـرد و تـمـام شـد... هـمـه چـيـزهـاي خـودش را داد بـراي اسلام. مگر ما، خون ما رنگين تر از خون سيدالشهدا است؟ چرا بترسيم از اينكه خون بدهيم يا اينكه جان بدهيم؟) [5] .

اصلاح جامعه از بعد مباني اعتقادي، خصلتهاي اخلاقي، حاكم ساختنِ معيارهاي ارزشي، ترويج فـرهـنـگ ديـنـي و مـبـارزه بـا خـرافات وبدعتها وستمها، به نحوي در همان مفهوم (بدعت ستيزي) و پيامِ (احياگري) هم مي گنجد، كه در آن محور، بيشتر مورد دقت و كاوش قرار گرفته است و امام حـسـين (ع)، بُعدي از اصلاح طلبي خويش را بر مبناي احياي كتاب و سنّت و زدودن بدعت و جاهليّت از افكار و اعمال مردم برمي شمارد. (به آن قسمت مراجعه شود).


پاورقي

[1] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89.

[2] تحف العقول، ص 239.

[3] تاريخ طبري، ج 5، ص 404 (الا ترونَ اَنّ الحقَّ لا يُعْمَلُ به...).

[4] صحيفه نور، ج 15، ص 148.

[5] همان، ج 2، ص 208.