بازگشت

اخلاص


گـوهر كمياب و گرانبهاي (اخلاص)، پيام ديگري از عاشورا است. اخلاص در نيّت، اخلاص در عـمـل و مـشـاركـت در نـهـضـت امـام حـسين (ع)، اخلاص در جنگيدن در صحنه كربلا، اخلاص در محبّت و دوستي و رفتن به زيارت شهداي كربلا، اخلاص در عزاداري، گريستن، مدّاحي كردن، مجلس گرفتن و... همه از جلوه هاي قابل بحث است.

آنچه مهمترين عامل ماندگاري نهضت عاشورا در طول قرون و اعصار است، جوهره اخلاص در نهضت عـاشـوراسـت. خداوند، وعده فرموده كه عمل مخلصان و تلاش مخلصانه را تباه نكند و اجر دنيوي و اخروي آنان را كامل عطا كند.

صـحـنـه هـاي جـهـاد و كشتن و كشته شدن در تاريخ بشري و تاريخ اسلام فراوان است، امّا آنچه برخي از اين صحنه ها را جاودانه كرده، اخلاص و رنگ الهي و خدايي داشتن است. (صبغة اللّه). اين رنگ بي زوال، در حماسه عاشورا ديدني است.

امام حسين (ع) در ضمن خطابه اي مفصّل كه پيش از خروج از مدينه ايراد نمود، هرگونه شائبه دنـيـاطـلبـي و رياست خواهي و جنگ قدرت را ردّ كرده، انگيزه خالص (اصلاح ديني و اجتماعي) را مطرح ساخت:

(خـدايـا! تـو مـي دانـي كـه آنـچـه از مـا بـود، هـرگـز نـزاع بـر سـر قـدرت و دنبال كالاي دنيا رفتن نبود، بلكه مي خواهيم معالم دين و نشانه هاي مكتب را نشان دهيم و با ايجاد اصلاح در جامعه، مظلومان ايمن شوند و فرائض و سنن تو اجرا شود...) [1] .

نظير اين سخن را در سخن ديگري هم فرمود كه:

مـن هـرگـز بـه عـنـوان شـورش، خـوشگذراني، سرمستي، فسادانگيزي يا ستم برنخاستم، بلكه براي طلب اصلاح و امر به معروف و نهي از منكر قيام كردم....) [2] .

ايـن در وصـيـّتـنـامـه اي بـود كـه قبل از خروج از مدينه، براي برادرش محمد حنفيّه نوشت، تا انگيزه هاي دنياطلبانه را از حركت انقلابي خويش، نفي كند.

چون انگيزه اخلاص، حركت آفرين عاشورا بود، هيچ عاملي نتوانست امام حسين (ع) و يارانش را از ادامه راه تا رسيدن به شهادت بازدارد.

در ايـن حـركـتِ خـالصـانـه، نـاخـالصـان چـه از اوّل و چه در مسير راه كربلا، تصفيه شدند تا حـاضـران در عـاشـورا، هـمـه يـكـدسـت و خـالص بـاشند. مخلصين در نيّت و محبّت، از مدينه همراه حـضـرت بـيـرون آمـدنـد. مـخـلصـان ديـگـري هـم در مـكـّه، در طـول راه و حـتـّي در كـربـلا بـه او پـيوستند. امّا آنان كه انگيزه هاي غيرالهي داشتند، يا از آغاز حـركت، او را همراهي نكردند، يا از ميان راه برگشتند، يا حتّي فراخوانيِ خصوصي امام را نسبت به نصرتِ آل اللّه، با بهانه هايي ناديده گرفتند و توفيق شهادت در ركاب سيدالشهدا(ع) را نيافتند.

وقـتـي در طـول راه، اوضـاع كـوفـه و شـهـادت مـسـلم بـن عـقـيـل گـزارش داده شـد، جـمـعي از همراهان، از چپ و راست از پيرامون حضرت متفرّق شدند و تنها كساني ماندند كه از مدينه همراه حضرت آمده بودند. [3] .

هـرثـمـة بـن ابـي مسلم، در ميان راه به امام برخورد. امام انتظار ياري و همراهي از او داشت. ولي او ناامني خانواده خود را بهانه كرد و صحنه را ترك نمود. [4] .

عـبـيـدالله بـن حـرّ جـعـفـي هـم در مـنـزلگـاه (قـصـر بـنـي مـقاتل)، به فرستاده امام كه او را به نصرت حق فرامي خواند، همچنين به دعوت خود امام حسين (ع)، كـه بـا او ديـدار كـرد و بـه يـاري فـراخـوانـد، پـاسـخ مـنـفـي داد و از ايـن سـعـادت محروم شد. [5] .

طـرمّاح بن عدي هم تا چند قدمي اين سعادت آمده بود كه توفيق همراهي نيافت. [6] وقتي خلوص در مبارزات و فعّاليّتهاي اجتماعي وسياسي نباشد، حتي ممكن است تا مراحلي از راه را هـم، نـاخـالصـان همراه شوند و چهره شايسته و الهي از خود نشان دهند، اما چون ناخالصي در وجـودشـان اسـت، امواج حوادث آنها را از درياي جوشانِ نهضت به كناري مي افكند و سابقه هاي دراز مـدّت مـبـازراتـي نـيـز بـه كـار نمي آيد. تاريخ، سرشار از تجربه هاي تلخي است كه صاحبان نيّتهاي غيرصالح و ناخالص، نتوانسته اند تا آخر در مسير حق، پايدار بمانند.

خـالصـان، خـلوص خـود را در شـب عـاشوار و روز نبرد كربلا نشان دادند و گاهي آن را در رجزها و سخنان خويش بروز مي دادند.

در صـحـنـه كـربـلا، خـون بـود و شـمـشـيـر و شـهـادت، نـه مـدال و پـول و امـتيازاتِ اجتماعي. ماندگاران و مقاومان، تنها با نيروي اخلاص به جهاد خود ادامه مي دادند.

عـابس بن ابي شبيب شاكري در نبرد خويش با سپاه كوفه، اينگونه حمايت خالصانه و الهي خود را از اهل بيت پيامبر اظهار مي كرد:

(مـن بـا شـمشيرم در راه شما تيغ مي زنم و جهاد مي كنم تا به ديدار خدا بروم وبا اين كار، جز به پاداش الهي، چشم ندوخته ام و چيزي نمي خواهم.) [7] .

حـسـيـن بـن عـلي (ع) بـنـده خالص خدا بود. در زيارت حرم او، به فرموده سيّد بن طاوس، او را اينگونه خطاب مي كنيم: (اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خالِصَةَ اللّهِ) [8] .

دسـتـگـاه امـام حسين (ع)، مشتري خلوص در عمل است. آنچه هم ريايي و متظاهرانه باشد و آنكه با نيّت آلوده، دم از اين مجموعه خلوص بزند، خواه ناخواه روزي مشتش باز مي شود.

درس عاشورا اين است كه هدف و انگيزه را در هر عملي خالص سازيم و بدانيم كه از ديدگاه خدا، عـمـل خـالص مـحـو و نـابـود نـمـي شـود. هـمـچـنانكه نهضت عاشورا با گذشت زمان نه تنها كهنه و فـرامـوش نـشـد، بـلكه روز به روز بر جلوه و جاذبه آن افزوده گشت و اين به بركت (عنصر خلوص) بود.


پاورقي

[1] تحف العقول، ص 239 (انتشارات اسلامي)، اللّهم اِنَّکَ تَعْلُمُ اِنَّهُ لَمْ يَکُنْ ما کانَ مِنّا تَنافُسا....

[2] اِنّي لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَ لابَطَرا... (بحارالانوار، ج 44، ص 329.).

[3] وقعة الطّف، ابومخنف، ص 166.

[4] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 379.

[5] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 366.

[6] همان، ص 364.

[7] وقعة الطف، ص 100.

[8] مفاتيح الجنان، آداب حرم مطهر امام حسين، ص 421، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامي.