بازگشت

مفهوم زندگي


عـمر اصلي انسان، با عملهاي شايسته اي سنجيده مي شود كه انجام داده است، نه با سالهايي كـه سپري كرده است. عمر عملي، نه عمر زماني. آنچه از سرمايه اين دنيا براي آبادي آخرت صرف شود، همان ميزان عمر حقيقي انسان است.

شناخت دنيا، بصيرت عملي انسان را نيز در زندگي مي افزايد. آنكه براي دنياي ناپايدار مي كـوشـد، بـازنده است، آنكه براي آخرت پايدار تلاش مي كند، برنده است. حسين بن علي (ع) دنـيـا را هـمـچـون تـه مـانـده ظرفي كه ديگران از آن نوشيده اند، يا باقي مانده چراگاهي كه پـيـشـيـنـيـان از آن چـريـده انـد مـي دانـد كـه خـيـري در آن نـيـسـت و در مـعـرض زوال و دگرگوني است. اين سخن را هنگام عزيمت به كربلامي فرمايد:

(اِنَّ هـذِهِ الدُّنْيا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ اَدْبَرَ مَعْرُوفُها فَلَمْ يَبْقَ مِنْها اِلاّ صُبابَةَ كَصُبابَةُ الاِْناءِ وَ خَسيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَي الْوَبيلِ...) [1] .

بـا ايـن ديـدگاه، شوق آخرت پيدا مي كند و زندگي دنيا را زير سلطه جباران و ستمگران مايه دلتـنـگـي و شـومـي شـمـرده، چنين حياتي را (بَرَمْ) مي داند (وَ الْحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ اِلاّ بَرَما) همان زنـدگـي تـلخ و نـاگـوار و مـنحطي كه كوردلان و دنياپرستان، آن را شيرين مي يابند و براي ادامـه اش تـن بـه هـر خـفـّت و خـواري و زبـونـي مـي دهـند. اما زندگي در نظر اولياء خدا كه در عـاشـورا هـم جـلوه اعـظـم آن رخ نـمود، جهاد در راه عقيده و مرگ در راه عزت و شرف و شهادت در راه خـداسـت. اينان به لحاظ درك والاتري از حيات، زندگي ذليلانه را بَرَم و مايه شكنجه و عذاب و غيرقابل تحمّل مي دانند.


پاورقي

[1] تحف العقول، ص 245.