بازگشت

صبر و استقامت


بـراي مـقـابـله بـا فـشـارهـاي درونـي و بـيـرونـي و غلبه بر مشكلات در راه رسيدن به هدف، پـايـداري و اسـتـقـامـت لازم است. بدون صبر، چه در امر مبارزه و چه هر كار ديگر نمي توان به نـتـيـجه رسيد. براي اينكه مصيبت هاي وارده و دشواريهاي راه، انسان را از پاي درنياورد، بايد صـبـور بـود. ايـن، دعوت دين در همه مراحل است و در عاشورا نيز با اين جلوه عظيم روحي روبه رو هـسـتـيـم و آنـچـه حـماسه كربلا را به اوج ماندگاري و تأثيرگذاري وفتح معنوي رساند، روحيه مقاومت امام حسين (ع) و ياران و همراهان او بود.

امـام از آغـاز نـيـروهـايي را به همراهي طلبيد كه مقاوم باشند. در يكي از منزلگاههاي ميان راه، فرمود:

(اَيُّهـَا النـّاسُ! فـَمـَنْ كـانَ مـِنـْكـُمْ يـَصـْبـِرُ عَلي حَدِّ السَّيْفِ وَ طَعنِ الاَْسِنَّةِ فَلْيَقُمْ مَعَنا وَ اِلاّ فَلْيَنْصَرِفْ عَنّا). [1] .

اي مـردم! هر كدام از شما كه تحمّل تيزي شمشير و زخم و ضربت نيزه ها را دارد همراه ما بماند، والاّ بازگردد.

با توجه به اينكه صحنه كارزار، همراه با زخم و ضربه و مرگ و تشنگي و درگيري و اسارت و صـدهـا خـوف و خطر است، امام حسين (ع) شرط همراهي را (صبر) دانست، تا ياران صبورش تا نهايت كار، بمانند. شعار ايستادگي در خطبه هاي امام و رجزهاي آن حضرت و ديگر شهداء ديده مي شود. از سفارشهاي اكيد امام به همرزمان و خواهر خويش و ديگر زنها ودختران حاضر در صحنه، بويژه در مرحله پس از شهادت، مسأله صبر بود.

روز عاشورا، در خطبه اي به ياران خويش فرمود:

(صَبْراً بَنيِ الْكِرام! فمَا الْمَوتُ اِلاّ قَنطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكم عَنِ الْبُؤسِ وَ الضَّرّاءِ اِليَ الجَن انِ الْواسِعَةِ وَ النَّعيمِ الدّائِمَةِ) [2] .

صبر و مقاومت كنيد، اي بزرگ زادگان! چرا كه مرگ، تنها يكي است كه شما را از رنج وسختي عبور مي دهد وبه سوي بهشت گسترده و نعمتهاي هميشگي مي رساند.

در تـوصـيـه اي كـه حـضـرت خطاب به خانواده خود داشت فرمود: بنگريد، هرگاه كه من كشته شدم، به خاطر من گريبان خود را چاك ندهيد و صورت مخراشيد. [3] .

روز عـاشـورا پـس از نـمـاز بـا يـاران، بـاز هـم دعـوت بـه صـبـر داشـت: (فـَاتَّقـُوا اللّهَ وَ اصـْبـِرُوا) [4] يـاران نـيـز در رجزهاي خويش شعار مقاومت و پايداري سرمي دادند. خالد بن عمر، مي گفت: اي بني قحطان! براي كسب رضاي رحمان و رسيدن به مجد و عزّت صبر كنيد. سعد بن حنظله چنين رجز مي خواند:



(صَبْراً عَليَ الاَسْيافِ والاَْسِنَّه

صَبْراً عَلَيْها لِدُخُولِ الْجَنَّه) [5] .



براي رسيدن به بهشت، بر شمشيرها و نيزه ها صبر مي كنم.

كـسـي كـه صبر داشته باشد، هم تحمّل درد و مصيبتش بيشتر مي شود و هم به ديگران روحيّه مي دهـد. حـضـرت عـلي (ع) فرموده است: (اَلصَّبْرُ يُهِوِّنُ الفَجيعَةَ) [6] مقاومت، فاجعه و حادثه ناگوار را آسان و قابل تحمّل مي كند.

سـخـت تـريـن ضربه هاي روحي و مصيبت شهادت فرزندان و ياران، بر امام حسين (ع) وارد شد. ولي در هـمـه آنـهـا خـود را نـبـاخت و مقاومت و ايستادگي كرد و تن به تسليم و ذلّت نداد. جملات آن حـضـرت در مـورد صبر بر داغ عزيزان و شهادت همراهان بسيار است و از آغاز نيز خود را براي تـحـمـّل ايـن پـيـشامدها آماده كرده بود. هنگام خروج از مكّه در خطبه اي كه خواند و اشاره به آينده حـوادث و پـيـشـگـويـي شـهـادت خـويـش داشـت، فـرمـود: (نـَصـْبِرُ عَلي بَلائِهِ وَ يُوَفّينا اُجُورَ الصّابِرينَ) [7] .

مـا بـه رضـاي خـدا رضـاييم، بر بلاي او صبر مي كنيم، او نيز پاداش صابران را به ما مي دهد. در شب عاشورا به خواهرش زينب و ديگر بانوان توصيه فرمود: اين قوم، جز به كشتن من راضـي نـمـي شـونـد، امـّا مـن شـمـا را بـه تـقـواي الهـي و صـبـر بـر بلا و تحمّل مصيبت وصيت مي كنم. جدّمان همين را وعده داده و تخلّفي در آن نيست. [8] .

روز عـاشـورا، عـلي اكـبر را به تحمّل و مقاومت در برابر تشنگي فراخواند (اِصْبِرْ يا حَبيبي...) [9] و نـيـز احـمـد، فـرزنـد امام حسن را نيز كه پس از نبردي، تشنه خدمت امام آمد و آب طلبيد، به صبر دعوت كرد (يا بُنَيَّ اِصْبِرْ قَليلاً) [10] .

پس از شهادت قاسم، عموزادگان و اهل بيت خود را به صبر دعوت كرد (صَبْراً يا بَني عُمُومَتي، صـَبـْراً يـا اَهْلَ بَيْتي) [11] در آخرين وداع، دخترش سكينه را نيز به صبر بر تقدير الهي و زبان نگشودن به شِكوه و اعتراض دعوت كرد (فَاصْبِري عَلي قَضاءِ اللّهِ وَ لاتَشْتَكي). [12] .

از زمزمه هاي عرفاني خود آن حضرت در واپسين دم حيات نيز كه بر زمين افتاده بود، همين صبر بـر قـضـاي الهـي بـه گـوش مـي رسيد: (صَبْراً عَلي قَضائِكَ يا رَبِّ، لااِلهَ سِواكَ... صَبْراً عَلي حُكْمِكَ يا غِياثَ مَنْ لاغِياثَ لَهُ). [13] .

در بـازمـانـدگـان يـك مـصـيبت نيز، داشتن صبر و از كف ندادن قرار و اختيار و تسليم تقدير الهي بـودن و بـه حـسـاب خـدا گـذاشـتـن، هـم پـاداش بـزرگ دارد، هـم تـحـمـّل داغ شـهـادت و فقدان عزيزان را آسان مي سازد، بخصوص آنجا كه ايمان يك بازمانده بـالا بـاشـد و اجـر خـويـش را بـا بـي صـبـري و اعـتراض، از بين نبرد. عبدالله بن جعفر (همسر حـضـرت زيـنـب) كـه در مـدينه مانده بود، دو فرزندش در كربلا در ركاب امام حسين شهيد شدند. بـرخـي بـه او زخـم زبـان مـي زدنـد. امـّا او بـاايـمـان و صـبـر والا، داغ دو جـوان را تـحـمـّل مـي كـرد و مـي گـفـت: آنـچـه شـهـادت ايـن دو فـرزنـد را بـر مـن آسـان و قـابـل تـحمّل مي سازد آن است كه آن دو، در كنار برادرم و پسرعمويم حسين بن علي (ع) كشته شـدنـد، در حالي كه نسبت به او مواسات و از جان گذشتگي نشان دادند و در كنار او صبر و مقاومت كردند. [14] .

صـبـر و پـايـداري شـهـداي كـربـلا و بـازماندگان آنان به عنوان يك (مقام) و خصلت برجسته و ارزشـمـنـد بـه ثـبـت رسـيـد. در زيارتنامه هاي آن شهدا، از آنان به عنوان مجاهداني كه صابر بـودنـد ياد شده است. در زيارت امام حسين (ع) عرض مي كنيم: (فَجاهَدُهُم فيكَ صابِراً مُحتَسِباً حَتّي سُفِكَ في طاعتِكَ دَمُهُ) [15] .

دربـاره حـضـرت عـبـاس (ع) درخـواسـت اجـر الهـي بـراي او بـه خـاطـر صـبـر و احـتـسـاب (تـحـمّل سختيها به خاطر خدا و به حساب او و خالصانه) مطرح است. [16] و نيز اين تعبير كه: (فَنِعْمَ الصّابِرُ الُْمجاهِدُ الُْمحامِي النّاصِرُ...) [17] .

در انـقـلاب اسـلامـي نـيـز، اگـر پـايـداري مـردم در مـبـارزه و تـحـمّل شهادت ها و دشواريها نبود، اگر امام امّت در راه رسيدن انقلاب به پيروزي مقاومت نمي كـرد و اگـر رزمـنـدگـان اسـلام در جـبـهـه هـا، آن هـمـه تـلفـات و شـدايـد را تحمّل نمي كردند، هرگز انقلاب و جنگ به پيروزي نمي رسيد.

حادثه كربلا آموزگار مقاومت بود و قهرمانان عاشورا، الهام دهندگان صبوري و شكيبايي خانواده هاي شهدا نيز از صبر زينب كبري صبوري آموختند و پدران و مادران و همسران داغ جوانان خويش را با الهام از كربلا تحمّل كردند.

امـام امـّت، در تـرسـيـم صـبـر و مـقـاومـت مردم ايران در برابر حملات دشمن به شهرها، از صبر و پايداري آنان ستايش كرده، مي فرمايد:

(مـبـارك باد بر خانواده هاي عزيز شهدا، مفقودين و اسرا و جانبازان بر ملّت ايران كه با استقامت وپـايـداري و پـايـمـردي خـويـش بـه بـنـيـانـي مـرصـوص مـبـدّل گـشـتـه انـد كـه نـه تـهـديـد ابـرقدرتها آنان را به هراس مي افكند و نه از محاصره ها و كـمـبودها به فغان مي آيند... زندگي با عزّت را در خيمه مقاومت و صبر، بر حضور در كاخهاي ذلّت و نوكري ابرقدرتها و سازش و صلح تحميلي ترجيح مي دهند.) [18] .

آزادگان عزيز نيز، مگر سالهاي سخت و تلخ اسارت در زندانهاي عراق را، جز با همين سرمايه (صبر) سپري كردند؟


پاورقي

[1] ينابيع المودة، ص 406.

[2] نفس المهموم، ص 135.

[3] لهوف، ص 81.

[4] بحارالانوار ج 45، ص 89.

[5] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 101.

[6] غرر الحکم.

[7] بحارالانوار، ج 44، ص 367.

[8] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 400.

[9] بحارالانوار، ج 45، ص 45.

[10] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 45.

[11] همان، ص 465.

[12] همان، ص 490.

[13] مقتل الحسين، مقرم، ص 357.

[14] يـُهـوِّنَ عـَليَّ المُصابَ بهما انّهما اُصيبا مع اخي وابن عمّي مواسين له، صابرينَ معه (وقعة الطّف، ص 274).

[15] مفاتيح الجنان، زيارت اربعين، ص 468.

[16] همان، زيارت حضرت عباس (ع)، ص 435.

[17] همان، ص 436.

[18] صحيفه نور، ج 2، ص 59.