بازگشت

شجاعت


شـجـاعـت آن اسـت كـه انـسـان در بـرخـورد بـا سـخـتـيـهـا وخـطـرهـا، دلي اسـتـوار داشـتـه بـاشـد. [1] بـيـشـتـر كـاربـرد ايـن واژه، در مسائل مبارزات و جهاد و برخورد با حريف در نبرد و نهراسيدن از رويارويي با دشمن در جنگهاست. اين نيروي قلبي و صلابت اراده و قوّت روح، سبب مي شود كه انسان هم از گفتن حق در برابر ظـالمـان نـهـراسـد، هـم هـنـگـام نياز به مقابله و نبرد بپردازد، هم از فداكاري و جانبازي نهراسد و در جـايـي كـه اغـلب مـردم مي هراسند، شجاعت آن است كه انسان علي رغم وجود زمينه هاي هراس، نترسد و خود را نبازد و با غلبه بر مشكلات، تصميم گيري حق و درست داشته باشد.

همه رشادتها و حماسه آفرينيهاي ميدانهاي جهاد، مديون دليري شجاعان در نبرد بوده است وهمه درهم شكستن ابهّت طاغوتها و قدرتهاي جابر نيز در شجاعت افراد مصمم در رويارويي با آنان نـهـفـتـه اسـت. نـتـرسـيـدن از مـرگ، يـكـي از مـظـاهـر آشـكـار شـجـاعـت اسـت و هـمـيـن عامل، امام حسين (ع) و يارانش را به نبرد عاشورا كشاند تا حماسه اي ماندگار بيافرينند.

وقـتـي امـام از مـكـّه بـه سـمـت كـوفـه حـركـت مـي كـرد و در طول راه كساني با وي برخورد مي كردند و با طرح اوضاع آشفته عراق و استيلاي ابن زياد بر مـردم، او را از عواقب اين سفر مي ترساندند، شجاعت و بي باكي امام حسين (ع) از مرگ بود كه اين سفر را حتمي مي ساخت. در برخورد با سپاه حرّ، فرمود:

(لَيْسَ شَأني شَأنُ مَنْ يَخافُ الْمَوْتَ). [2] .

شأن و موقعيّت من، موقعيّت كسي نيست كه از مرگ بهراسد.

در جـايـي ديـگـر فرمود كه من نه دست ذلّت به اينان مي دهم ونه چون بردگان فرار يا اقرار مـي كـنـم. [3] سـخـن امـام حـسين (ع) و ديگر خاندان او در مواقع مختلف كه (اَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُني) آيا مرا از مرگ مي ترساني؟ نشان دهنده بي هراسي اين خاندان از مرگ است.

خـصـلت شـجـاعـت در بـنـي هاشم و خاندان پيامبر، زبانزد بود. امام سجاد(ع) نيز در سخنراني شـورانـگـيـز خـويش در مجلس يزيد، فرمود كه به ما شش چيز داده شده و با هفت چيز از ديگران بـرتريم، كه يكي از اين صفات ويژه عترت هم شجاعت را بر شمرد: (اُعْطينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّماحَةَ وَالشَّجاعَةَ...) [4] .

بـالاتـر از هـمـه ايـنـهـا، شـجـاعـتـي اسـت كـه امـام حـسـيـن (ع) و اهـل بـيـت او و يـارانـش در صـحـنـه هـاي مـخـتـلف عـاشـورا نـشـان دادنـد كـه خـود كـتـابـي مـفـصـّل مي شود، مانند رشادتي كه مسلم بن عقيل در كوفه هنگام نبرد از خود نشان داد يا شجاعت و رزم آوري يـاران امـام در مـيـدان كـربلا، آن چنان بود كه فرياد همه را برآورد و يكي از سران سپاه كوفه به سربازان فرياد زد: اي بي خردان احمق! مي دانيد با چه كساني مي جنگيد؟ با شـيـران شـرزه، بـا گروهي كه مرگ آفرين اند، هيچكدامتان به هماوردي آنان به ميدان نرويد كـه كـشـتـه مـي شـويـد. [5] دلاوري عـبـدالله بـن عـفـيـف ازدي در مـقـابـل ابـن زيـاد و سـپس ‍ درگيري اش با سپاه مهاجم به خانه اش وصدها نمونه اين دليريها. دشـمـنـان امـام حسين (ع) و ياران شجاع او را اينگونه توصيف كرده اند: (كساني بر ما تاختند كه پـنجه هاشان بر قبضه شمشيرها بود، همچون شيران خشمگين بر سواره هاي ما تاختند و آنان را از چپ و راست تارومار كردند وخود را در كام مرگ مي افكندند... [6] .

شـجـاعـت عـاشـورايـيـان ريـشه در اعتقادشان داشت. آنان كه به عشق شهادت مي جنگيدند، از مرگ تـرسـي نـداشـتـنـد تـا در مـقـابله با دشمن، سست شوند. از اين رو لشكريان دشمن پيوسته از بـرابـرشان مي گريختند. و چون ياراي رزم فردي با اين شجاعان را نداشتند، حمله عمومي به يـك فـرد مـي كـردنـد، يـا از دور، يـاران امـام را سـنـگـبـاران مـي كـردند. يكي از راويان حوادث كربلابه نام حميد بن مسلم درباره قوّت قلب امام مي گويد: به خدا سوگند! هيچ محاصره شده اي در انـبـوه مـردم را نـديـدم كه فرزندان و خاندان و يارانش ‍كشته شده باشند و همچون حسين بن عـلي قـويـدل و اسـتوار و شجاع باشد. مردان دشمن، او را محاصره كرده بودند، او با شمشير بر آنـان حـمـله مـي آورد و هـمـه از چـپ و راست فرار مي كردند. شمر چون چنين ديد به سواره هاي خود فـرمـان داد تا به پشتيباني نيروهاي پياده بشتابند و امام را از هر طرف تيرباران كنند: (وَاللّهِ مـا رَاءَيـْتُ مـَكـْثـُوراً قَدْ قُتِلَ وُلْدَهُ وَ اَهْلَ بَيْتِهِ وَ اَصْحابَهُ اَرْبَطُ جَاءْشاً وَ لااَمْضي جَناناً مِنْهُ(ع)...) [7] .

در زيـارتـنـامـه هـاي مـتـعـدّد، بـه صـفـت شـجـاعـت سـيـد الشـهـدا و يـاران او اشـاره شـده است، از قـبـيـل (بـَطـَلُ الْمـُسـْلِمـيـن)، (فـُرْسـانُ الْهَيْجاء)، (لُيُوثُ الْغاباتِ) كه آنان را بعنوان قهرمان مسلمانان، تكسواران نبرد، شيران بيشه شجاعت و... ستوده اند. [8] .

عـاشـورا الهـام بخش شجاعت به مبارزان بوده است و محرّم همواره روحيّه، شهامت و ظلم ستيزي به مردم مي داده است. به تعبير حضرت امام:(ماه محرّم ماه حماسه و شجاعت و فداكاري آغاز شد، ماهي كـه خـون بـر شـمـشـيـر پـيـروز شـد مـاهـي كـه قـدرت حـق، باطل را تا ابد محكوم و داغ باطله بر جبهه ستمكاران و حكومتهاي شيطاني زد، ماهي كه به نسلها در طول تاريخ، راه پيروزي بر سرنيزه را آموخت...) [9] .

بـا تـوجـّه بـه ايـنـكـه مـايـه شـهـامـت و شـجـاعـت، در مـتـن قـيـام عـاشـورا و در عـمـل و گـفـتـار شـهـداي كربلا موج مي زند، سزاوار است كه اين محتوا براي مردم، بويژه جوانان بـيشتر تشريح شود، تا علاوه بر اشكي كه بر مظلوميّت شهداي كربلا و شهادت حسين بن علي (ع) مي ريزند، از شجاعت آنان نيز درس بگيرند. يادآوري شجاعت روحي حضرت زينب در مواجهه بـا مـشـكـلات و آن هـمـه داغ وشـهـادت و نـيـز خـطـابـه هـاي آتـشـيـن او در كـوفـه و دمـشـق در مقابل جبّاران زمان، بانوان ما را نيز شجاع و دلير بارمي آورد.


پاورقي

[1] مجمع البحرين، واژه (شجع).

[2] احقاق الحق، ج 11، ص 601.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 6.

[4] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 69.

[5] وقعة الطف، ص 224.

[6] عنصر شجاعت، ج 1، ص 20.

[7] ارشاد، شيخ مفيد، (چاپ کنگره شيخ مفيد، ج 2، ص 111).

[8] زيارت امام حسين (ع) در نيمه رجب، (مفاتيح الجنان، ص 441و446).

[9] صحيفه نور، ج 3، ص 225.