بازگشت

جهاد با نفس


بـرتـر و دشـوارتـر از جـهـاد بـا دشـمـن بـيـرونـي، مـبـارزه بـا تـمـنـّيـات نـفـس و كـنـتـرل هـواي نـفس و خشم و شهوت و حب دنيا و فدا كردن خواسته هاي خويش در راه (خواسته خدا)ست.

اين خودساختگي و مجاهده با نفس، زير بناي جهاد با دشمن بيروني است و بدون آن، اين هم بي ثمر يا بي ثواب است، چون سر از ريا، عجب، غرور، ظلم وبي تقوايي درمي آورد.

كـسـي كه در (جبهه دروني) و غلبه بر هواي نفس، پيروز باشد، در صحنه هاي مختلف بيرون نـيز پيروز مي شود و كسي كه تمنّيات نفس خويش را لجام گسيخته و بي مهار، برآورده سازد، نـفـس سـركـش انـسـان را بـر زمـيـن مـي زنـد و بـه تـعـبـيـر حـضـرت امـيـر(ع) او را بـه آتش مي افكند. [1] .

در صـحنه عاشورا، كساني حضور داشتند كه اهل جهاد با نفس بودند و هيچ هوا و هوسي در انگيزه آنـان دخـيـل و شـريـك نـبـود. از هـمـيـن رو، بـر جـاذبـه هـاي مال، مقام، شهوت، عافيت و رفاه، ماندن و زيستن، نوشيدن و كامياب شدن و... پيروز شدند.

عمرو بن قرظه انصاري، از شهداي كربلا، در جبهه امام حسين (ع) بود و برادرش (علي بن قرظه) در جـبـهـه عـمر سعد. [2] اما خودساختگي او سبب شد كه هرگز محبت برادرش، سبب سستي در حمايت از امام نشود و دليرانه در صف ياران امام، ايستادگي و مبارزه كند.

مـحـمـد بن بشر حضرمي در سپاه امام بود. فرزندش در مرز (ري) اسير شده بود. با اينكه امام بـه او رخصت داد كه كربلارا ترك كند و در پي آزاد كردن فرزند اسيرش برود ولي او مسأله (عـلاقـه به فرزند) را در راه هدفي ديني، حل كرده بود. (حاضر نشد امام را ترك) كند و وفا نشان داد. [3] .

نافع بن هلال، شهيدي ديگر از عاشورائيان بود. همسري داشت كه نامزد بود و هنوز عروسي نـكـرده بـودنـد. در كربلا هنگامي كه مي خواست براي نبرد به ميدان رود، همسرش ‍ دست به دامان او شـد و گـريـسـت. ايـن صـحـنـه كـافـي بـود كـه هـر جـوانـي را متزلزل كند، و انگيزه جهاد را از او سلب كند. با آنكه امام حسين (ع) نيز از او خواست كه شادماني هـمـسـرش را بـر ميدان رفتن ترجيح دهد؛ ولي بر اين محبّت بشري غلبه يافت و گفت: اي پسر پـيـامـبـر! اگـر امـروز تـو را يـاري نـكـنـم، فـردا جـواب پـيـامـبر را چه بدهم؟ جنگيد تا شهيد شد. [4] .

در يـكـي از شـبـهاي عطش در كربلا، نافع بن هلال همراه جمعي براي آوردن آب براي خيمه هاي امـام، بـه فرات رفتند. نگهبانان فرات گفتند: مي تواني خودت آب بخوري ولي براي امام، حق نـداري آب بـبـري، گـفـت: مـحـال اسـت كـه حـسـيـن و يـارانـش تـشـنـه بـاشـنـد و مـن آب بـنـوشـم. [5] .

در كربلا، عبدالله پسر مسلم بن عقيل، به ميدان رفت و جنگيد. بنا به نقلي، امام به او فرمود: شـهـادت پـدرت مـسـلم بـراي خـانواده شما بس است، دست مادرت را بگير و از اين معركه بيرون رويد. گفت: به خدا سوگند، من از آنان نيستم كه دنيا را بر آخرت برگزينم. [6] .

عـبـاس بـن عـلي (ع) روز عـاشـورا، وقـتي تشنه لب وارد شريعه فرات شد، دست به زير آب بـرد امـا بـا يـادآوري تـشـنـگـي امام و اهل بيت، آب را بر روي آب ريخت و ننوشيد و تشنه بيرون آمد. [7] .

اين نمونه ها هر كدام جلوه اي از پيروزي عاشورائيان را در ميدان (جهاد نفس)نشان مي دهد. يكي عـلقـه بـه فـرزنـد يـا هـمـسـر را، در پـاي عـشق به امام، ذبح مي كند، يكي تشنگي خود را در مـقـابـل عـطـش امـام، ناديده مي گيرد، ديگري بر زندگي خود پس از امام، خط بطلان مي كشد، و يكي هم درد و داغ شهادت پدر را، اجازه نمي دهد كه بر انجام وظيفه و اداي تكليف، مانعي ايجاد كند.

وقتي بر عباس بن علي و برادرانش، پيشنهاد (امان نامه) مي دهند و آنان نمي پذيرند، وقتي امام بـه يـارانـش از شـهـادت آينده خبر مي دهد. آنان حاضر به تنها گذاشتن امام نمي شوند، وقتي هـانـي را در كـوفـه، تـحـت فـشـار قـرار مـي دهـنـد تـا مـسـلم بـن عـقـيـل را تـحـويـل دشـمـن دهـد و او شـهـادت را مـي پـذيـرد ولي مـسـلم را تـحـويـل نـمـي دهـد، وقـتـي امـام حـسين (ع) در عاشورا دست به نبرد نمي زند و مقاومت مي كند تا آغـازگـر جـنـگ نـبـاشـد، [8] وقـتـي مـسـلم بـن عـقـيل در خانه هاني، به خاطر يادآوردن حديث پيامبر كه از ترور غافلگيرانه و از روي نيرنگ منع مي كند، از نهانگاه بيرون نمي آيد تا ابن زياد، خانه هاني را ترك مي كند، [9] وقـتـي زيـنـب كـبـري (س)بـه خـاطـر دسـتـور بـرادر، آن هـمـه داغ و مـصـيـبـت را تحمل مي كند و گريبان چاك نمي دهد، [10] و بسياري از اينگونه صحنه ها وحادثه ها، همه نشانه (جهاد با نفس) ياران و همراهان امام حسين (ع)در نهضت عاشورا است.

درس عـاشـوار ايـن اسـت كـه كـساني قدم در ميدان مبارزه با ستم بگذارند كه نيّتهايشان خالص باشد، هواي نفس نداشته باشند، ميل به قدرت طلبي و شهرت و رياست خواهي و تعلّقات دنيوي و مـحـبـّت دنـيـا را در وجـود خود از بين برده باشد تا بتوانند در خطّ مبارزه، ثبات قدم و استقامت داشـتـه باشند، وگرنه، خوف رها كردن مبارزه و هدف و خطر افتادن در دام و دامن نفس امّاره باقي است.

امـام حـسـيـن (ع) از ويژگيهاي پيشواي صالح، اين را مي داند كه پايبند دين حق باشد و خود را وقف خدا و راه او كرده باشد (الدائنُ بدين الحقِّ والحابسُ نفسَهُ علي ذاتِ اللّه) [11] .

امام امت (قدس سره) مي فرمايد:

(بـايـد خـودتـان را بـسـازيـد تـا بـتـوانيد قيام كنيد، خودساختن به اين كه تبعيّت از احكام خدا كنيد.) [12] .

(تـا در بـنـد خـويـشـتـن خـويـش وهـواهـاي نـفـسـانـي خـود بـاشـيـد، نـمـي تـوانـيـد (جـهـاد فـي سبيل اللّه) و دفاع از (حريم اللّه) نماييد.) [13] .

ايـن را در تـاريخ انقلاب و مبارزات مردم و سالهاي دفاع مقدّس، شاهد بوديم كه كساني توفيق شركت شايسته در نهضت و جبهه داشتند كه در ميدان (جهاد با نفس) به پيروزي و موفقيّت رسيده بودند.

شهداي عاشورا، همه مجاهدان با نفس بودند. پيامشان به آيندگان نيز همين است.


پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه 16.

[2] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 442.

[3] اعيان الشيعه، ج 1، ص 601.

[4] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 447.

[5] همان، ص 386.

[6] معالي السبطين، ج 2، ص 402.

[7] بحارالانوار، ج 45، ص 41.

[8] ارشاد، ج 2، ص 96، (چاپ آل البيت).

[9] وقعة الطّف، ص 114.

[10] همان، ص 200.

[11] ارشـاد، شـيـخ مـفـيـد، ج 2، ص 39 (چـاپ آل البيت).

[12] کلمات قصار، مؤسسه تنظيم ونشر آثار امام خميني، ص 66.

[13] کلمات قصار، مؤسسه تنظيم ونشر آثار امام خميني، ص 75.