بازگشت

توكل


داشـتـن تـكـيـه گـاهـي قـدرتـمـنـد و اسـتـوار در شـدايـد و حـوادث، عـامـل ثـبـات قـدم و نـهـراسـيـدن از دشـمـنـان و مـشـكـلات اسـت. توكّل، تكيه داشتن بر نيروي الهي و نصرت و امداد اوست.

قـرآن كـريـم دستور مي دهد كه مؤمنان تنها بر خدا تكيه كنند و در روايات اسلامي آمده است كه هر كه به غير خدا اتكاء و پشت گرمي داشته باشد، خوار و ضعيف مي شود.

امـام حـسـيـن (ع) در آغـاز حـركـت خـويـش از مـديـنـه، تـنـهـا بـا تـوكـّل بـر خـدا ايـن راه را بـرگـزيـد و هـنـگـام خـروج از مكّه به سوي كوفه، گرچه براي پاسخگويي به دعوتنامه هاي كوفيان آهنگ آن ديار كرد، ولي باز هم تكيه گاهش خدا بود، نه نامه ها و دعوت هاي مردم كوفه.

بـه هـمـيـن جـهـت نـيـز وقـتـي مـيـان راه خـبـر بـي وفـايـي مـردم و شـهـادت مـسـلم بـن عقيل را شنيد، بازنگشت و چون توكّلش در انجام تكليف بر خدا بود، راه را ادامه داد.

حـتـي تـوكـّلش بـر يـاران هـمـراه هم نبود. از اين رو از آنان نيز خواست كه هر كه مي خواهد برگـردد. بـا ايـن تـوكـّل بـود كـه هـيـچ پـيـش آمـدي در عـزم او خلل وارد نمي كرد در وصيّتي كه به برادرش محمد حنفيّه در آغاز حركت از مدينه داشت، ضمن بيان انگيزه و هدف خويش ‍ از اين قيام، در پايان فرمود:

(ما توفيقي الّا بالله، عليه توكّلت واليه انيب.) [1] .

وقـتـي در مـنـزل خـزيـمـيّه حضرت زينب (س) شعري را از هاتفي شنيد كه خبر از سرانجام مرگ بـراي كـاروان مـي داد، نـگـرانـي خـويـش را به امام ابراز كرد. حضرت فرمود: (خواهرم! آنچه تقدير است، خواهد شد.) [2] .

در مـنـزل بـيـضـه، در يـك سخنراني كه خطاب به اصحاب خود و سربازان حرّ انجام داد، ضمن انـتـقاد از پيمان شكني كوفيان و نيرنگ آنان كه به اونامه نوشته بودند، فرمود: (وَ سَيُغْنِي اللّهُ عَنْكُمْ) [3] و از نصرت آنان اظهار بي نيازي كرد و چشم به خداوند دوخت.

صبح عاشورا با شروع حمله دشمن به اردوگاه امام، آن حضرت در نيايشي به درگاه خدا، اين اتّكال و اعتماد به پروردگارش را در هر گرفتاري و شدّت و پيشامد سخت چنين بيان كرد:

(اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتي في كُلِّ كَرْبٍ وَ اَنْتَ رَجائي في كُلِّ شِدَّةٍ وَ اَنْتَ لي في كُلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بي ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ...) [4] .

و خـدا را هـم بـعـنـوان عـامل پشت گرمي و اطمينان نفس (ثقه) و هم نيروي حمايتگر وپشتيبان خويش (عـُدّه)خـوانـد و ايـنـگـونـه مـنـاجـات در صـحـنـه درگـيـري و آسـتـانـه شـهـادت، جـز از روحهاي متوكّل برنمي آيد. در سخنرانيهاي ديگري كه خطاب به سپاه كوفه داشت، با تلاوت آياتي كـه مـتـضـمـنّ ولايـت و نـصـرت الهـي نـسـبـت بـه صـالحـان اسـت، تـوكـل خـويـش را بـر خـدا ابـراز نـمـود: (اِنَّ وَلِيـِيَّ اللّهُ الَّذي نـَزَّلَّ الْكـِتـابَ وَ هـَوَ يـَتـَوَلّي الصّالِحينَ) [5] .

و در خـطـبـه اي در روز عـاشـورا، جـمله (اِنّي تَوَكَّلْتُ عَلَي اللّهِ رَبّي وَ ربُّكُمْ) را بيان كرد كه شاهد ديگري بر اين روحيه و باور است. [6] .

در طول راه نيز در برخورد با ضحّاك بن عبدالله مشرقي، وقتي وي آمادگي كوفيان را براي جنگ با سيدالشهدا(ع) اعلام كرد، تنها پاسخ امام اين بود:

(حَسْبِيَ اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل) [7] .

خدا براي من بس است و خوب پشتيبان و تكيه گاهي است.

ايـن خـصلت برجسته در آخرين لحظات حيات حضرت نيز همراه او بود. وقتي زخمي و نيزه خورده بـر زمـيـن افـتـاده، بـود در آن مـنـاجـات بـلنـد و عـارفـانـه بـا مـعـبـود خـويـش از ايـن توكل بر ذات قادر متعال دم مي زد:

(اَسْتَعينُ بِكَ ضَعيفاً وَ اَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كافياً) [8] .

ايـن روحيه توكّل بر خدا، هم در آغاز بيرون آمدن از مدينه در وصيت نامه اش به محمد حنفيّه به چـشـم مـي خـورد، هـم در واپـسـيـن لحـظـات حـيـات در قـتـلگـاه. تـوكـّلي در مـبـداء و نـهـايـت در طـول ايـن راه و در اوج شـدايـد و بـحـرانـهـاي پـيـش آمـده... در عـيـن حال همه مقدّمات لازم و تمهيدات شايسته را نيز در جريان نهضت فراهم ساخته بود، تا توكّلش ‍ جـداي از عـمـل و اسـتـفـاده از امـكـانـات در راه هـدف نـبـاشـد، كـه ايـن اسـت مـفـهـوم راسـتـيـن توكّل.

در انـقـلاب اسـلامـي ايـران، و سـالهـاي دفـاع مقدّس، درس توكّلي كه ازنهضت عاشورا آموخته بوديم، به كار بستيم و پشتيبان و پشتوانه خود را فقط خدا مي دانستيم، نه گروههاي سياسي يـا ذخـايـر زيـرزمـيـنـي يـا سـلاحـهـاي مـوجـود. حـضـرت امـام مـنـادي ايـن توكّل خالصانه بر خدا وزبان امّت متوكّل بود كه مي فرمود:

(اگـر ما يك روز اتكاي خودمان را از خدا برداشتيم وروي نفت گذاشتيم، ياروي سلاح گذاشتيم، بدانيد كه آن روز، روزي است كه ما روبه شكست خواهيم رفت.) [9] .

و در جاي ديگر فرمود:

(در هـمـه كـارهـا اتـّكـال بـه خـدا كـنـيـد، قـدرتـهـا در مـقـابـل قـدرت خـدا هـيـچ اسـت... اتـكـال بـه خـدا بـكـنـيـد، غـلبـه بـه هـر چـيـزي مي كنيد. پيغمبر اسلام با آنكه يك نفر بود در مـقـابـل هـمـه دشمنها با اتّكال به خدا غلبه كرد بر همه... براي اينكه اتّكالش به خدا بود جـبـرئيـل امـيـن پـشـت سـرش بـود. شـمـا هـم اتـكـال بـه خـدا كـنـيـد تـا جبرئيل امين پشت سر شما، با شما همراه باشد، فرشتگاه با شما همراه باشند.) [10] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 330.

[2] المقضيُّ هو کائن (موسوعة کلمات الامام الحين، ص 342).

[3] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 361.

[4] ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 96.

[5] اعراف، آيه 196.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 9.

[7] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 378.

[8] مقتل الحسين، مقرّم، ص 357.

[9] صحيفه نور، ج 20، ص 11.

[10] همان، ج 22، ص 197.