بازگشت

ايثار


ايـثـار، مـقـدم داشـتـن ديـگـري بـر خـود اسـت، چـه در مـسـائل مالي و چه در موضوع جان. يكي از خـصـلتـهـاي ارزشـمـنـد اخلاقي است كه در قرآن كريم و روايات، مورد ستايش فراوان است و از وارسـتـگـي انسان از (خودخواهي) سرچشمه مي گيرد. قرآن از مؤمناني ياد مي كند كه با آنكه خـودشـان نيازمندند، اما ديگران را بر خويشتن مقدم مي دارند: (وَ يُؤْثِرُونَ عَلي اَنفُسِهِم وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ) [1] .

گـذشـتـن از خـواسـتـه هـاي خـود و نـيز چشم پوشيدن از آنچه مورد علاقه انسان است، به خاطر ديـگـري و در راه ديـگري (ايثار) است. اوج ايثار، ايثار خون و جان است. ايثارگر، كسي است كه حـاضـر بـاشـد هـستي و جان خود را براي دين خدا فدا كند، يا در راه رضاي او از تمنّيات خويش بگذرد.

در صـحـنه عاشورا، نخستين ايثارگر، سيد الشهدا (ع) بود كه حاضر شد فداي دين خدا گردد و رضاي او را بر همه چيز برگزيد و از مردم نيز خواست كساني كه حاضرند خون خود را در اين راه نثار كنند، با او همسفر كربلا شوند. [2] .

اصـحـاب آن حـضـرت نـيـز، هـر كـدام ايـثـارگـرانـه جـان فـداي امـام خـويـش كـردنـد. در طول حوادث عاشورا نيز صحنه هاي زيبايي از ايثارگري ديده مي شود.

وقـتـي نـيـروهـاي ابـن زيـاد، آگـاه شـدنـد كـه مـسـلم بـن عـقـيـل در خانه هاني بن عروه است، هاني را احضار كردند و از او خواستند كه مسلم را تسليم آنان كـنـد. او مـي توانست با سپردن مسلم به دست آنان، جان خويش را نجات بخشد، اما حاضر شد در راه مسلم كشته شود ولي او را تسليم نكند. در مقابل درخواست تهديدآميز آنان گفت:

(بـه خـدا سـوگـند، اگر تنها و بي ياور هم بمانم، هرگز او را تسليم شما نخواهم كرد، مگر آنكه در راه حمايت از او بميرم.) [3] .

وقـتـي مـسـلم بـن عـقـيـل را بـه دارالامـاره بـردنـد، پـس از گـفـتـگـوهـاي تـنـدي كـه ردّ وبـدل شـد و تـصـمـيم به كشتن او گرفتند، مسلم گريست، يكي از حاضران گفت: كسي كه در پـي چنين خواسته هايي باشد نبايد گريه كند (و بايد حساب اين روزها را هم بكند) مسلم گفت: بر خودم گريه نمي كنم، بلكه بر حسين (ع) و خانواده او مي گريم. [4] .

ايـن نـيـز ايـثـارگـري او را نـشان مي دهد كه در آستانه شهادت، اگر هم گريه مي كند نه بر حـال خـويـش، كـه بـر حـسـيـن مي گريد كه طبق گزارش او از وضع كوفه، روي به اين شهر پرنيرنگ و مردم پيمان شكن نهاده است.

امام حسين (ع) به فرزندان عقيل و مسلم بن عقيل فرمود: كه شهادت مسلم برايتان كافي است، شما صـحـنـه را تـرك كـنـيـد، يـكـصـدا گـفـتـنـد: بـه خـدا سـوگـنـد چـنـيـن نـخـواهـيـم كـرد. جـان و مال و خانواده و هستي خود را فداي تو مي كنيم و در ركابت مي جنگيم تا شهادت. [5] .

اظهارات ايثارگرانه ياران امام در شب عاشورا مشهور است، يك به يك برخاستند و آمادگي خود را بـراي جـانـبـازي و ايثار خون در راه امام اظهار كردند. از آن همه سخن، اين نمونه از كلام مسلم بن عوسجه كافي است كه به امام عرض كرد:

(هـرگـز از تـو جـدا نـخـواهم شد. اگر سلاحي براي جنگ با آنان هم نداشته باشم، با سنگ با آنان خواهم جنگيد تا همراه تو به شهادت برسم) [6] .

سخنان سعيد بن عبدالله حنفي، زهير بن قين و ديگران، جلوه هاي روشن وماندگاري از اين روحيّه ايـثارگري است. طبق نقلي سخن گروهي از آنان چنين بود: (به خدا قسم از تو جدا نخواهيم شد، جـانـهـايـمـان فـداي تـوسـت، تـو را بـا ايـثـار خـون، چـهـره و اعـضـاي بـدن حـمـايـت مـي كـنـيـم) [7] .

آري... خـونـي كـه در رگ مـاست، هديه به رهبر ماست. (حضرت زينب (س) عصر عاشورا هنگام حـمـله سـپـاه كـوفـه به خيمه ها وغارت اشياء چون ديد شمر با شمشير آخته قصد كشتن امام زين العابدين را دارد، فرمود:

او كشته نخواهد شد مگر آنكه من فداي او شوم. [8] .

پـيـشـواي نـهـضـت، بـه پـشـت گـرمـي حـامـيـان ايـثـارگـر، گـام در مـراحـل دشـوار و پـرخـطـر مـي گـذارد و اگـر آمـادگـي پـيـروان بـراي ايـثـار مـال و جـان و گـذشـتـن از راحـتـي و زنـدگي نباشد، رهبر تنها مي ماند و حق، مظلوم و بي ياور. در انـقـلاب كـربلا، امام و خانواده ويارانش دست از زندگي شستند، تا دين خدا بماند وكشته و اسير شدند، تا حق زنده بماند و امّت، آزاد شوند و اصحاب شهيد امام، تا زنده بودند، اجازه ندادند از بـنـي هاشم كسي به ميدان رود و كشته شود. بني هاشم هم تا زنده بودند، جان فدا كردند و در راه و ركـاب امـام بـه شـهـادت رسـيـدنـد و حـسين بن علي (ع) شهيد آخرين بود كه وقتي به دشت كربلا نگريست، از آن همه ياران و برادران و اصحاب، كسي نمانده بود.

جلوه ديگري از ايثار، در كار زيباي حضرت ابوالفضل (ع) بود. علاوه بر آنكه امان ابن زياد را كه شمر آورده بود ردّ كرد و شب عاشورا نيز اظهار كرد كه: هرگز از تو دست نخواهيم كشيد، خـدا نـيـاورد زنـدگـي پـس از تـو را، روز عـاشـوا وقـتـي با لب تشنه وارد شريعه فرات شد تـا بـراي امـام و كـودكان تشنه آب آورد، پس از پركردن مشك، دست زير آب برد تا بنوشد، امّا بـا يادآوري كام تشنه حسين (ع)، ايثارگري و وفاي او اجازه نداد كه آب بنوشد و امام حسين (ع) و كودكان تشنه باشند وتشنه كام، گام از فرات بيرون نهاد [9] و تشنه لب شهيد شد. باز هم در اوج نياز، آب ننوشيدن و به فكر نياز ديگران بودن.



آب شرمنده ز ايثار علمدار تو شد

كه چرا تشنه از او اين همه بي تاب گذشت



سـعيد بن عبدالله، جلوه ديگري از ايثار را در كربلا به نمايش گذاشت و هنگام نماز خواندن امام، خـود را سـپـر تـيـرهـايـي سـاخـت كـه از سـوي دشـمن مي آمد. وقتي نماز امام به پايان رسيد، او سيزده تير بر بدن داشت و بر زمين افتاد و شهيد شد. [10] .

خـصـلت و صـفـت عـاشـورايـي را كـسـي دارد كـه حـاضـر بـاشـد در راه ديـگـري فداكاري كند و ايثارگري نمايد.


پاورقي

[1] حشر (59)، آيه 9.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 366، حياة الامام الحسين بن علي، ج 3، ص 48.

[3] والله لو لم اکـن الا واحـداً ليس لي ناصر لم ادفعه اليه حتي اموت دونه (وقعة الطف، ص 119) مقتل خوارزمي، ج 1، ص 205.

[4] مقتل خوارزمي ج 1، ص 211.

[5] همان.

[6] وقعة الطف، ص 198.

[7] والله لا نـفـارقـک و لکـن انـفـسـنا لک الفداء، نفيک بنحورنا وجباهنا وايدينا... (همان، ص 199).

[8] لايُقتلُ حتي اُقْتَلَ دونَه (مقتل الحسين، مقرم، ص 387).

[9] مقتل الحسين، مقرم، ص 336.

[10] همان، ص 304.