بازگشت

بدعت ستيزي


دين پيوسته از سوي دشمنان در معرض تحريف، سوء استفاده، تفسير نادرست وبدعت آفريني اسـت. از سـوي ديـگـر رسـالت امـامـان حـق وعـلماي دين، صيانت دين ومعتقدات اسلامي از تحريف ومقابله با بدعتهاست. از رسول خدا(ص) روايت است كه:

(اذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ في اُمَّتي فَلْيُظهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ...) [1] .

هر گاه بدعتها آشكار شود، دانا بايد دانش وعلم خويش را آشكار كند.

در سخن ديگري از آن حضرت است: هر بدعتي كه پس از من پديد آيد وايمان را مورد خطر و هجوم و نيرنگ قرار دهد، وليّي از دودمان من عهده دار آن است كه از ايمان دفاع كند و با الهام الهي زبان بگشايد وحق را علني وروشن سازد و نيرنگ مكاران را بازگرداند. [2] .

امـام حسين (ع) نيز به عنوان مصداقي از عمل به اين تكليف الهي به دفاع از حريم دين پرداخت و از انـگـيـزه هـاي خـويـش، احـيـاي ديـن وبـدعـت سـتيزي را برشمرد. از جمله در نامه اي كه به بزرگان بصره نوشت، چنين آمده است:

(اَدْعُوكُمْ اِلي كِتابِ اللّهِ وسُنَّةِ نَبيّهِ فَاِنَّ السُّنّةَ قَدْ اُميتَتْ والْبِدْعَةَ قَدْ اُحْيِيَتْ) [3] .

شما را به كتاب خدا وسنت پيامبرش دعوت مي كنم. همانا سنّت مرده وبدعت زنده شده است.

ايـن رسـالت امـام اسـت كـه نـسـبـت بـه سـسـت شدن پايه هاي عقايد ناب وجان گرفتن جاهليّت، حـسـاسيّت نشان دهد و به قيام بپردازد، تا دين زنده بماند. تأكيد وي بر رفتن به راه وروش پدرش اميرالمؤمنين وجدش رسول خدا نيز گونه ديگري از همين بدعت ستيزي وحفاظت از دين است.

آنچه امويان از آن دم مي زدند، چهره اي تحريف يافته ومسخ شده از آيين حضرت محمد(ص) بود، چـرا كـه معتقدان به آن اسلام، تعارضي ميان آن وستمها و فسادهاي يزيد نمي ديدند. حسين بن عـلي (ع) بـراي نـشان دادن اينكه آنچه حاكم وساري است، اسلام پيامبر نيست، جز با كلامي از جـان وخـطّي از خون نمي توانست كاري كند. شهادت مظلومانه اش براي نجات دين بود. در سخن زيبايي از حضرت امام خميني (قدس سره) مي خوانيم:

(مـا بـايـد سـعـي كـنـيـم تـا حـصـارهـاي جـهـل و خـرافـه را شـكـسـتـه، تـا بـه سـرچـشـمـه زلال اسلام ناب محمدي (ص) برسيم و امروز غريب ترين چيزها در دنيا همين اسلام است ونجات آن قرباني مي خواهد ودعا كنيد من نيز يكي از قرباني هاي آن گردم....) [4] .


پاورقي

[1] اصول کافي، ج 1، ص 54.

[2] همان.

[3] حياة الامام الحسين بن علي، ج 2، ص 322.

[4] صحيفه نور، ج 21، ص 41.