بازگشت

مبدأ و معاد


عقيده به مبدأ ومعاد، مهمترين عامل جهاد وفداكاري در راه خداست وبدون آن، هيچ رزمنده اي معتقدانه در صـحـنـه دفـاع قـدم نـمـي گذارد و خود را برنده يك جنگ كه به شهادت منتهي مي شود، نمي دانـد. بـدون عـقـيـده بـه حـيـات اخـروي، بـا چـه انـگـيـزه اي مـي تـوان از جـهـاد و جـانـبـازي استقبال كرد؟

از ايـن رو، چـنـين اعتقادي در كلمات امام حسين (ع) و اشعار و رجزهاي او و يارانش، نقشي محوري دارد و بـه بـرجـسـتـه ترين شكل، خود را نشان مي دهد. امام حسين (ع) روز عاشورا وقتي بي تابي خواهرش را مي بيند، اين فلسفه بلند را يادآور مي شود و مي فرمايد:

(خـواهـرم! خـدا را در نظر داشته باش، بدان كه همه زمينيان مي ميرند، آسمانيان هم نمي مانند، هـر چـيـزي جـز وجه خدا كه آفريدگار هستي است، از بين رفتني است، خداوند همگان را دوباره برمي انگيزد...) [1] .

در سـخن ديگري كه در شب عاشورا با اصحاب خويش فرمود، باز هم تأكيد بر همين محورها را مي بينم، از جمله اين كه:

(بـدانـيد كه شيريني و تلخي دنيا، خواب است و (بيداري) در آخرت است. رستگار كسي است كه به فلاح آخرت برسد وبدبخت كسي است كه به شقاوت آخرت گرفتار آيد.) [2] .

بـاور بـه مـعـاد، رشـتـه هـاي عـلقـه انـسـان را از دنـيـا مـي گـسـلد و راحت تر مي تواند در مسير عـمـل بـه تـكـليـف، از جـان بـگـذرد. امـام در اشـعـاري كـه پـس از شـنـيـدن خـبـر شهادت مسلم بن عقيل، از فرزدق در مسير راه كوفه شنيد، به اين جلوه تابناك اشاره فرمود:

(اگـر دنـيـا ارزشمند به حساب آيد، سراي آخرت كه خانه پاداش الهي است، برتر ونيكوتر است واگر بدنها براي مرگ پديد آمده اند، پس شهادتِ در راه خدا برتر است) [3] .

پـيـش از ايـن اشـعـار هـم، بـر مـسـلم بن عقيل رحمت فرستاد، و به عنوان كسي كه به سوي روح وريحان وبهشت رضوان الهي رفت و ما نيز در پي اوييم، از او ياد كرد.

با اين ديد، شهادت خود و هر يك از همراهان و دودمانش را رسيدن به ابديّتي مي دانست كه آرميدن در جـوار رحـمـت الهـي وديـدار بـا رسـول خـدا ودسـت يـافتن به بهشتِ برين را دارا بود. آن همه تـاءكـيـد بـر اجـر الهـي و رسـيـدن بـه فـوز و رسـتـگـاري ونـوشـيـدن از شـرابـهـاي بـهـشتي وبـرخـورداري از نـعـمـتهاي جاوداني الهي، ايجاد انگيزه جهاد و شهادت مي كرد، چرا كه شهداي كـربـلابـا ايـن ديـد مـرگ را آغـاز حـيـات طـيـّبـه در جـوار رسول اللّه مي ديدند، نه پايان يافتَنِ خط هستي وبه نهايت رسيدنِ وجود!

وقتي علي اكبر(ع) به ميدان رفت وجنگيد وتشنه بازگشت، امام ضمن آنكه او را به مقاومت وادامه نـبـرد فـراخـوانـد، فرمود: بزودي جدّت رسول خدا را ديدار كرده، از دست او سيراب خواهي شد و شربتي گوارا خواهي نوشيد كه پس از آن تشنگي نيست. [4] .

آنـگـاه هـم كـه سـر جـوانـش را بـر دامن نهاده، خون از چهره و دندانهايش پاك مي كرد، فرزند را نويد داد كه از رنج واندوه دنيا رسته، به روح و ريحان بهشتي رسيده اي. [5] .

سـخـنـي شـبـيـه به اين را به فرزند امام مجتبي كه پس از مدتي جنگ، نزد امام آمد وآب طلبيد، فرمود:

(پـسـرم! كمي ديگر درنگ ومقاومت كن تا جدت رسول خدا را ديدار كني واز شربت گوارايي كه پس آن تشنگي نيست به تو بنوشاند) [6] .

ايـنـجـا نـيـز يـادآور ايـن نـكـتـه اسـت كـه شـهـادت در جـبـهـه، ديـدار رسول خدا وسيرابي از آبهاي بهشتي را در پي دارد.

بـراسـاس هـمـيـن بـاور، رزمـنـدگـان جـبـهـه حـسـيـنـي طـرف مـقـابل را خارج از دين، تارك سنّت پيامبر، رسوايي دنيا و آخرت و رو به آتش دوزخ مي دانستند. امـام حـسـيـن (ع) پـس از شـهـادت سردارش عباس (ع) در ضمن اشعاري كه نكوهش از رفتار شوم دشـمـنـان در كـشـتـن عـتـرت رسـول خـدا بـود، فـرمـود: (... فـَسـَوْفَ تـَلاقـَوْا حـَرَّ نـارٍ تَوَقَّدُ) [7] وآنان را در آستانه ديدار با آتش پرشعله دوزخ دانست.

در رجـزهـاي يـاران امـام نـيـز، تـكـيـه بـر مـبـادي اعـتـقـادي و پيوند زدن مبارزه با انگيزه اعتقادي و بـاورداشتِ قيامت واميد به پاداش خدا و رضاي الهي است ورسيدن به بهشت برين موج مي زند. به عنوان نمونه:

وقـتـي عـمـرو بن خالد ازدي به ميدان رفت، در رجز خويش گفت: اي جان! امروز به سوي خداي رحـمـان و روح و ريـحان مي روي وآنچه را كه در لوح تقديرت از پاداشهاي الهي نوشته شده، درمي يابي، پس بي تابي مكن، كه هر زنده اي مردني است. [8] .

پس از وي، پسرش خالد به ميدان شتافت و باز به خود تلقين مي كرد كه: در راه رضاي خداي رحـمـان، بـر مـرگ شـكـيـبـا بـاش، اي پـدر! تـوبـه سـوي قـصـرهاي نيكو و آراسته شتافتي. [9] .

سـپـس سـعـد بـن حنظله با اين رجز پاي به ميدان گذاشت: صبر و مقاومت بر شمشيرها و نيزه ها، صـبـر بـر ايـن زخـمها در راه رسيدن به بهشت وحوريان بهشتي. اي نفس! براي آسايش ابدي وخير جاودانه، تلاش كن و راغب باش. [10] .

مسلم بن عوسجه به ميدان رفت و ضمن معرفي خود گفت: هر كس بر ما تجاوز كند، از راه حق كنار رفته وبه دين خداي صمد كافر شده است. [11] .

و عـمـرو بن مطاع جعفي به ميدان شتافت و در رجز خويش، ضمن شيرين و گوارا دانستن جهاد و مرگ در ركاب حسين (ع)، آن را (فوز) و رهايي از آتش دوزخ دانست. [12] .

و بسياري نمونه هاي ديگر كه همه نشان دهنده پشتوانه عقيدتي وايماني به مبداء ومعاد. در رزم آوري عاشوراييان است.

يـادآوري مـبـادي اعـتـقـادي اسـلام در كـربلا و از زبان امام حسين وياران او، نوعي خلع سلاح دشمن وزيـر سـؤال بـردن هـجـومـشـان بـر ضـدّ خـانـدان عـصـمـت بـود كـه با هيچ منطق و آيين ومرامي سـازگـاري نـداشـت و نشـانـه خـروجـشـان از ديـن و فـاصـله گـرفـتـن از شـريـعـت حـضـرت رسـول (ص) بـود. يـاد كرد اصول اعتقادي از سوي امام حسين (ع) نيز به صورت ديگري دفع شبهه آفريني هاي بعدي امويان را دربرداشت. سيدالشهدا (ع) در مدينه پس از آن كه تصميم گـرفـت خـارج شـده بـه مـكـه رود، كـاغذ وقلمي طلبيد وبه برادرش ‍ محمد حنفيّه وصيّتنامه اي نگاشت. اين وصيتنامه، علاوه بر آنكه مظلوميّت آن حضرت را در شرايطي كه تبليغات در دست امـويـان اسـت نـشـان مـي دهـد و امـام را وامـي دارد كـه بـراي رفـع هـر گـونـه تـهـمـت وجـعـل ونـسـبـتـهـاي نارواي بعدي، اصول اعتقادي خويش را بصورت مكتوب بنگارد، مروري بر مـفـاهـيـم اعـتـقـادي مسلم نيز به حساب مي آيد. حضرت نوشت: (حسين شهادت مي دهد كه خداي يكتا وبي شريك است و محمد(ص) بنده و فرستاده اوست كه حق را از سوي حق آورده است وگواهي مي دهـد كـه بـهشت وجهنّم حق است و قيامت حتماً خواهد آمد و شكّي در آن نيست وخداوند همه خفتگان در گور را بـر خـواهـد انـگـيـخـت...) [13] پـس از بـيـان ايـن اصـول اعـتـقـادي به ذكر فلسفه قيام خويش كه همان اصلاحگري و امر به معروف ونهي از منكر است، پرداخت، تا هيچ شائبه اي در حركت ديني ومرامي او باقي نماند.


پاورقي

[1] ... وَ اعـْلَمـي أنَّ اَهْلَ الاَْرْضَ يَمُوتُونَ وَ اَنَّ اَهْلَ السَّماءَ لايَبْقُونَ وَ اَنَّ کُلَّ شَيْيءٍ هالِکٌ اِلاّ وَجـْهُ اللّهِ الذيـنَ خـَلَقَ الاَرْضَ بـِقـُدْرَتـِه وَ يَبْعَثُ الْخَلْقَ فيعودون...، (موسوعة کلمات الامام الحسين 7، 404 ـ 405.).

[2] وَ اعْلَمُوا أنَّ الدُّنْيا حُلْوُها وَ مُرُّها حُلُمٌ وَ الاِنْتِباهُ في الاخِرَةِ وَالْفائِزُ مَنْ فازَ فيها وَ الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ فيها (همان، ص 398).

[3] فَاِنْ تَکُنِ الدُّنْيا تُعَدَّ نَفيسَةً فَدارُ ثَوابِ اللّهِ أعْلي وَ اَنْبَلُ وَ اِنْ تَکُنِ الأبْدانِ لِلْمَوْتِ اُنْشا تْفَقَتْلُ امْرِءٍ بِالسَّيْفِ فِي اللّهِ أفْضَلُ (بحارالانوار، ج 44، ص 374).

[4] لهوف، ص 45.

[5] موسوعة کلمات الامام الحسين ص 463.

[6] اِصْبِرْ قَليلاً حَتّي تَلْقي جَدَّکَ رَسُولَ اللّهِ... (معالي السبطين، ج 1 ص 455).

[7] بحارالأنوار، ج 45،ص 41(به زودي با شعله هاي برافروخته آتش ملاقات خواهند کرد).

[8] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 101.

[9] همان.

[10] همان.

[11] همان، ص 102 (فَمَنْ بَغانا حايِدٌ عَنِ الرَّشَد وَ کافِرُ بِدينِ جَبّارٍ صَمَدٍ).

[12] مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 102.

[13] همان، ص 89، بحارالانوار،ج 44، ص 329.