بازگشت

چگونگي برگزاري عزاداري ها و مشكلات آنها


منظور در اينجا برگزاري همه نوع محافل و مجالس، دسته ها و هيآت و نمايش ها و هر كاري است كه به نوعي يادآور خاطره غم انگيز و حماسه آور كربلا باشد.

پيش از آنكه معيارهاي صحيح و راه حل اين چگونگي را بيان كنيم، بايد جمع بندي نسبت به بحثهاي پيشين داشته باشيم. و نگراني خود را از به انحراف كشيده شدن و وارونه جلوه گر شدن قضيه عاشورا در ابعاد مختلف را بازگو كنيم. تأكيد مي شود: اگر شهادت حسين بن علي عليه السلام صرفاً يك جريان تاريخي سوگمندانه و حزن آور بود، اگر اين حادثه، همانند ديگر حوادث تاريخي زندگي انسان بود، اين نگراني نبود و بحث از وارونه شدن آن مطرح نبود، اما چون طبق تعاليم ائمّه اين حادثه وسيله اي براي عبرت و درس آموزي است و نهضت حسيني مظهر يك حركت حماسي در روح انساني و جولان و هيجان در جهت سلحشوري و مقاومت و ايستادگي و دفاع از عقيده است، نمي توان انحراف از آن را ناديده گرفت، گرچه در بخش اندكي از جامعه باشد، گرچه در آغاز كوچك باشد. اما خواه ناخواه تأثير آن عمومي و ضايعه آن آفت خيز است.

حال اين وارونگي مي تواند در چند جهت انجام گيرد:

1. تحريف در شكل بيان حادثه و دگرگون كردن قضايا و مقدمات حادثه كربلا. يكي از مشكلات عزاداري ها، توصيف غلط و ناصحيح از حادثه كربلا و مبتلا شدن به تحريف هاي لفظي و وارونه شدن حوادث است. به اين معنا كه مرثيه خوان براي اينكه مجلس را گرم كند و شور و ويلا در جلسه راه بيندازد و مردم را به گريه درآورد، چيزهاي ساختگي را از كتاب هاي ضعيف و غير قابل اعتماد نقل مي كند، و يا اشعاري را به زبان حال مي خواند كه هرگز نمي تواند با شرايط و موقعيت امام و يارانش و قهرمان كربلا يعني زينب كبري سازش داشته باشد و گاهي اين تراژدي خيلي عجيب مي شود، گوينده از خواب استفاده مي كند و خواب هايي را نقل مي كند، كه هرگز با فرهنگ عاشورا سازگاري ندارد، در نتيجه حادثه كربلا شكلي مشوّش به خود مي گيرد، حوادث در شكل مبالغه آميز و اسطوره اي درمي آيد و قهراً چهره نوراني و باعظمت حسين و ياران گرانقدرش، تاريك و ظلماني جلوه گر مي شود و حوادث و قضايا به شكل افسانه اي درمي آيد.

نمونه اين تحريفات را برخي از محققين و محدثين نقل كرده اند و مرحوم استاد شهيد مطهري در كتاب حماسه حسيني در بحث مفصل «تحريفات عاشورا» آورده است و برخي از محققان معاصر نيز اين حركت را تكميل كرده و موارد ديگري را به آن افزوده اند، كه اينجا جاي تفضيل و ذكر موارد آن نيست. [1] .

2. تحريف در تفسير اين حادثه. از مشكلات ديگر، تحريف در تفسير اين حادثه است، بدين گونه كه برخي آنچنان اين حادثه را توصيف مي كنند كه حضرت شخصي مظلوم و بي جهت كشته شد و برنامه و جهت معيني نداشت، و نفله شد و ضايع گشت و خونش به هدر رفت و يا مي گويند: از طرف خداوند مأمور بود و دستور خصوصي براي مبارزه داشت و ما چه مي دانيم براي چه مبارزه كرد، اين مربوط به علم امام است و به ما ربطي ندارد، در نتيجه قيام امام حسين جوري تفسير مي گردد كه از حوزه عمل بشري و قابل اقتدا بودن خارج بشود و گريزگاهي باشد براي فرار از مسؤوليت هاي اجتماعي و تحليلي غلط از تفاوت صلح امام حسن و قيام امام حسين.

و يا در فلسفه قيام حسيني اين تحريف در تفسير را مواجه هستيم كه حركت آن سلاله نبوت را براي فدايي شدن امت گنهكار معرفي مي كنند و مقصد اصلي آن بزرگوار را شفاعت افراد آلوده و گناهكار در قيامت توضيح مي دهند.

طبعاً اين نوع تفسيرها كه حركت قيام ابا عبدللَّه را مبهم و غير قابل دسترسي مي داند و از آن نوعي اختصاصي بودن و غير قابل پيروي بودن استشمام مي شود و يا حركت قيام براي شفاعت، كفاره گناهان و يا رفع مشكلات شخصي و برآوردن حاجات مادي و مانند آن معرفي مي شود، بدآموزي هايي را به دنبال خواهد داشت و اثرات آن، حركت بزرگ نهضت را خنثي خواهد كرد.

البته اين نكته را هم بگوييم كه اين عقايد در دوران اخير بسيار كاهش يافته و بر اثر رشد فكري جامعه ما جايگاهي ندارد، و كساني كه ناخودآگاه اين تفسيرهاي باطل را بيان مي كنند اندكند و بيشتر در محيطهاي عوام زده و تابع خرافات مطرح مي شود، اما در هر صورت رسوبات اين افكار هنوز در برخي از مرثيه سرايان ما وجود دارد و ما نبايد به دليل اينكه اين انحرافات نادر و ضعيف اند، بي تفاوت باشيم و از مبارزه با كژي ها غفلت كنيم، زيرا باطل، باطل است و بايد در هر صورت از آن پيشگيري كرد و نگذاشت در جامعه ما رسوخ كند و يا وسيله اي براي تبليغات دشمنان اسلام گردد.

3. يكي ديگر از كژي ها كه وارونگي در توصيف اين حادثه را نشان مي دهد، جهت دادن به قضاياي جنبي و كم رنگ نشان دادن فلسفه حماسه كربلا و يا بي توجهي به آموزه هاي حادثه است.

ممكن است برخي از حوادثي كه مطرح مي شود درست باشد، حقيقت هم داشته باشد، جزو معتقدات هم باشد، اما «وضع الشي ء في موضعه» نباشد. هر چيزي در جايگاه خود نباشد.

اينكه حسين عليه السلام و دستگاه عزاداري او وسيله اي براي قضاي حوائج و مشكلات ماست، اينكه گريه بر حسين حقاً داراي خواص و آثار گوناگون است، اينكه اطعام و انفاق در راه خدا و در مجالس عزاداري چنين و چنان مي كند، منكر ندارد، اما همه مسائل نهضت عاشورا اينها نيست و توصيف كردن نهضت عاشورا و محدود كردن آن به اين مسائل و غافل شدن از مسائل اصلي و درس هاي بزرگ نهضت، نوعي كژي و بي راهه رفتن و كم رنگ نشان دادن فلسفه حماسه كربلاست و طرح آن موجبات زدگي و بي اعتقادي را به بار آورد.

ممكن است محافلي و مجالسي كه برگزار مي شود، در جهت نفي آن حقايق بزرگ نباشد، اما غفلت و اهتمام فوق العاده به مسائلي كه اشاره شد و از ياد بردن فلسفه عزاداري خود نوعي تحريف باشد، چون در توصيف واقعيت، اگر كسي بخشي از واقعيت را گفت و بقيه را نگفت و يكي را كم رنگ و ديگري را پررنگ جلوه داد، خود نوعي تحريف است «حَفِظْتَ شَيْئًا وَ غابَتْ عَنْكَ اَشْياءُ».

شايد - همان طوري كه اشاره شد - حجم كژي هاي دسته اول و دوم در زمان ما كم باشد و اهل اطلاع و فن، بيش از گذشته نسبت به تحريفات لفظي و معنوي حماسه حسيني حساسيت نشان داده باشند، امام سوگمندانه اين نگراني سوم بيشتر است، گرچه تحريف در نقل حوادث و تحريف در تفسيرهاي تاريخي خود خطرناك است اما كم رنگ نشان دادن اصل و اساس فلسفه نهضت و توجه به جهت غم زايي حادثه و تمام داستان عاشورا را در قالب ناله و غم و اندوه و ضجه قرار دادن - به قول استاد شهيد مطهري - نگران كننده است:

اگر شهادت حسين بن علي عليه السلام صرفاً يك جريان حزن آور بود، اگر صرفاً يك مصيبت مي بود، اگر صرفاً اين مي بود كه خوني به ناحق ريخته شده است، و به تعبير ديگر صرفاً نفله شدن يك شخصيت مي بود ولو شخصيت بسيار بزرگي، هرگز چنين آثاري به دنبال خود نمي آورد. شهادت حسين بن علي، از آن جهت اين آثار را به دنبال خود مي آورد... كه نهضت او يك حماسه بزرگ اسلامي و الهي بود. از اين جهت كه اين داستان و تاريخچه تنها يك مصيبت و يك جنايت و ستمگري از طرف يك عده اي جنايتگر و ستمگر نبود، بلكه يك قهرماني بسيار بسيار بزرگ از طرف همان كسي بود كه جنايت ها را بر او وارد كردند. شهادت حسين بن علي، حيات تازه اي در عالم اسلام دميد. [2] .

و در جايي ديگر دقيقاً اين نگراني را نسبت به محافل عزاداري مطرح مي كند و مي گويد:

شعارهاي ما در مجالس، در تكيه ها و در دسته ها بايد محيي باشد نه مخدر، بايد زنده كننده باشد نه بي حس كننده، اگر بي حس كننده باشد نه تنها اجر و پاداشي نخواهيم داشت، بلكه ما را از حسين دور مي كند. اين اشك براي حسين ريختن خيلي اجر دارد، اما به شرط اينكه حسين در دل ما وارد شود، آنچنان كه هست در دل ما وارد بشود: «اِنَّ لِلْحُسَيْنِ مَحَبَّةً مَكْنُونَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ» اگر در دلي ايمان باشد، نمي تواند حسين را دوست نداشته باشد، چون حسين مجسمه اي است از ايمان. [3] .

البته از آن طرف نگراني هست، نگراني از تفريط است، يعني همان طوري كه گروهي از سر افراطكاري نسبت به عزاداري حسين به جنبه هاي معنوي و هدايتي توجه نكنند، از آن طرف به مرثيه سرايي و گريه بي توجه باشند و اهتمام به بيان احكام و ارشادات و مسائل روز آنها را از ذكر مصيبت غافل كند و شور و هيجان و اقامه عزا به دست فراموشي سپرده شود.


پاورقي

[1] نگاهي به حماسه حسيني، صالحي نجف‏آبادي، اين کتاب در ادامه و تکميل و تحليل نظرات و در برخي موارد نقد کتاب استاد شهيد مرتضي مطهري نگاشته شده است.

[2] حماسه حسيني، ج 1، ص 162.

[3] همان مدرک، ج 2، ص 210.