بازگشت

ابعاد عقلاني


آنچه تاكنون گفته شد در ابعاد عاطفي حماسه عاشورا بود، و گفتيم تعظيم و گرامي داشت عاشورا نوعي بهره گيري از عاطفه است و عاطفه از مهم ترين عناصر شخصيت آدمي است، و عاطفه در طرز رفتار و ادراك و تفكر و يادآوري و تداعي افكار و ايجاد معتقدات و تعديل آنها ظاهر مي شود، حتي عواطف اثر خود را روي حكمي كه انسان صادر مي كند و روي داوري هاي او بجاي مي گذارد، به همين دليل عاطفه به تنهايي كافي نيست و اين عقل و شرع است كه همچون چراغ بايد راه را براي عاطفه روشن كند و او را با منطق سازگار كند.

به عبارت ديگر، سخن از برگزاري مجالس عزاداري حسيني و سخن از تعادل عواطف است. بحث از عقلاني كردن عزاداري ها و جهت صحيح دادن و شرع پسند كردن نوع عزاداري ها است. عواطف با همه فوائد و لزومي كه دارند، اگر از قاعده طلايي «حد وسط» خارج شوند و اعتدال خود را از دست بدهند و به سلاح عقل و شرح مسلح نشوند، دچار افراط و تفريط مي گردند و سخت زيانبخش و خطرناك خواهند شد. يا از آن طرف آنچنان مي شود كه منكر لزوم عزاداري مي شود، و يا براي تحقق عزاداري دست زدن به هر كاري را جايز مي شمارد. براي گرياندن خلق اللَّه هردروغي را جايز مي شمارد. آسيب رساندن به خود را نوعي عزاداري و تعظيم شعائر مي شمارد، پيروي كردن از سنّت هاي غلط فرهنگ هاي ديگر براي نمايش عزاداري را نوعي ابراز عواطف مي داند.

در اينجا چه بكنيم كه از تسلط و حكومت مطلق عواطف به دور شويم و دچار عقايد و افكار آشفته و توأم با تعصب نشويم، دچار عقايد و رفتاري نشويم كه دليلي منطقي و شرعي بر آن نداريم كه هيچ، موجب سخريه و استهزاء ديگران مي گردد و سلاح برنده اي بر عليه شيعه و علاقه مندان به اهل بيت پيغمبر مي شود. آيا واقعاً چه مي شود كه گمان مي شود قمه زدن و خود را سراپا خون آلود كردن جزء عزاداري حسين است و از مظاهر شعائر ديني و اسلامي است. اين چه نوع احساساتي است كه نه با منطق جور درمي آيد و نه با شرع.

به گمان مي رسد، مشكل اصلي اين انحرافات و بها دادن بيش از اندازه به عواطف به هر قيمتي كه شده، تابع عوام شدن است. دور شدن از اهداف نهضت حسيني و ناآگاهي از روح اين حركت و بي توجهي به پيام هاي حضرت اباعبداللَّه عليه السلام و ندانستن فلسفه عزاداري سلحشوران كربلاست.

آري بي توجهي به ابعاد عقلاني حماسه عاشورا است كه موجب دور افتادن از فلسفه قيام مي گردد و ما را گرفتار عواطف كور و بي منطق و كردارهاي بي محتوا و زيان آور مي سازد. و وسيله اي براي تهاجم دشمنان عليه تشيع و عقايد راستين آن مي گردد.

از همين جا روشن مي شود كه گرچه بعد عاطفي در مسئله عزاداري بسيار مهم است، اما استوانه عقلاني كردن جهت عزاداري ها اصل و اساس است، و اگر اعمال و كارهاي ما در عزاداري مجموعاً منطبق با روح نهضت نباشد و با هدف و مقصد عزاداري سازگار نباشد، بعد عاطفي ارزش و فايده اي ندارد، به همين دليل حضرت امام خميني رحمه الله با آن همه تأكيداتي كه روي عزاداري حسيني دارند و براي گريه نقش فوق العاده اي قايلند، اما تأكيد دارند كه ما بايد جهت گريه را روشن كنيم و براي عزاداري حسين هدف و مقصدي داشته باشيم، و گريه هدف نيست:

شما انگيزه اين گريه و اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براي سيدالشهدا، نه سيد الشهدا احتياج به اين گريه ها دارد، و نه اين گريه خودش في نفسه يك كاري از آن برمي آيد. لكن اين مجلس ها مردم را همچون مجتمع مي كنند و يك وجهه مي دهند، سي ميليون، سي و پنج ميليون جمعيت در دو ماه محرم و صفر و خصوصاً دهه عاشورا يك وجهه، طرف يك راه مي روند. بي خود بعضي از ائمّه ما نمي فرمايند كه براي من در منابر روضه بخوانند. بيخود نمي گويند ائمّه ما به اينكه هر كس كه بگريد، بگرياند يا صورت گريه و گريه كردن به خودش بگيرد اجرش فلان و فلان است. مسئله، مسئله گريه نيست، مسئله، مسئله تباكي نيست، مسئله، مسئله سياسي است كه ائمّه ما با همان ديد الهي كه داشتند، مي خواستند كه اين ملت ها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند، از راه هاي مختلف، اينها را يكپارچه كنند تا آسيب پذير نباشد. [1] .

البته حضرت امام در اين سخنراني به يكي از فوايد عزاداري اشاره كرده اند و گرنه جنبه هاي ديگر عزاداري مانند بيان احكام، آگاهي سياسي، كسب فضيلت ها و احياي اسلام از اموري هستند كه در فلسفه و فوايد عزاداري نهفته است. در هر صورت، آنچه مهم است و بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه گريه هدف نيست، گريه اصل و اساس نيست، اصل و اساس اهدافي است كه حسين به خاطر آن قيام كرد و شهيد شد و معيار و ملاك براي انطباق دادن عزاداري بر قواعد شرعي و عقلي است و به تعبير استاد محمّدرضا حكيمي:

روضه خواني و عزاداري، مظهر بعد سوم عاشورا است، يعني مصيبت جنبه احساسي و عاطفي دارد، و براي فراموش نشدن عاشوراست، تا جنبه حماسه و پيامش زنده بماند. پس اين بعد هنگامي ارزش دارد كه با منشأ اصلي آن، از هر حيث مطابق باشد، بنابراين، همان گونه كه مصيبت عاشورا در خدمت حماسه دين و عدالت بوده است، بايد مجالس ذكر مصيبت نيز در خدمت همان حقيقت والا باشد تا معنا دهد، و به مسخ ماهيت عاشورا نينجامد، و مورد رضاي خدا و قبول امام باشد. [2] .

استاد شهيد مطهري نيز به همين معنا اشاره مي كند و اصل و اساس را در عزاداري بهره گيري از حماسه حسيني مي داند:

اينكه من تأكيد مي كنم كه حماسه حسيني و حادثه كربلا و عاشورا بايد بيشتر از اين جنبه مورد استفاده قرار گيرد، به خاطر درس هاي بزرگي است كه اين قيام مي تواند به ما بياموزد. من مخالف رثا و مرثيه نيستم، ولي مي گويم اين رثا و مرثيه بايد به شكلي باشد كه در عين حال آن حس قهرماني حسيني را در وجود ما تحريك و احيا بكند. حسين بن علي يك سوژه بزرگ اجتماعي است. حسين بن علي در آن زمان يك سوژه بزرگ بود. هر كسي كه مي خواست در مقابل ظلم قيام بكند، شعارش «يا لثارات الحسين» بود. امروز هم حسين بن علي عليه السلام يك سوژه بزرگ است، سوژه اي براي امر به معروف و نهي از منكر، براي اقامه نماز، براي زنده كردن اسلام، براي اينكه احساسات و عواطف عاليه اسلامي در وجود ما احيا بشود. [3] .


پاورقي

[1] صحيفه نور، ج 13، ص 153، بيانات امام در جمع وعاظ و خطباي مذهبي.

[2] تفسير آفتاب، 264.

[3] حماسه حسيني، ج 1، ص 175.