بازگشت

تاريخچه شكل گيري مجالس عزاداري


حكومت بني اميه پس از شهادت امام عليه السلام در تنگنايي دشوار قرار گرفته بود، از طرفي مي بايست نشان دهد كه با هر حركت انقلابي برخورد مي كند و آن را سركوب مي كند و از طرفي اعتراف به قتل فرزند رسول خداصلي الله عليه وآله دشواري هايي را براي او به وجود مي آورد، بدين جهت سعي نمود تا نشان دهد كه آن حضرت يك فرد مهاجم و طغيانگر بوده است و يزيد براي حفظ نظم و به هم نخوردن نظم اجتماعي و حفظ كيان اسلام دست به چنين كاري زده است. بديهي است كه اين تبليغات دامنه دار و گسترده در كوفه و شام و ديگر بلاد اسلامي به وسيله دستگاه هاي دولتي و با صرف مخارج هنگفت و بي حساب مملكت مي توانست تا حدي كارساز باشد و در آغاز تأثير چشمگيري در محيط خفقان و ترس آور آن زمان داشته باشد. افزون بر آن، حكومت گروهي از جاعلان اخبار و دنياپرستان قدرت مدار و ظاهرفريب را مأمور جعل حديث كرده بود تا روز عاشورا را روز عيد و بركت و شادي معرفي كنند و از زبان پيامبر چنين نقل كنند:

كساني كه اين روز را روز عيد و جشن قرار دهند، پاداش نيكو به وي خواهند داد. [1] .

هدف از اين تبليغات و جعل حديث اين بود كه مردم را از توجه به حادثه غم انگيز و حزن آور كربلا دور سازند و از آثار تخريبي كار زشت خود جلوگيري كنند. و طبيعي بود كه با عيد شدن روز عاشورا ديري نمي پاييد كه مسلمانان، ناآگاه از همه جا، روز عاشورا را روز عيد مذهبي بشناسند و آن روز را شادي كنند، و حوادث عاشورا را به فراموشي سپارند. در چنين محيط مسموم آكنده از تبليغات، اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله به روشن كردن افكار پرداختند و تبليغات و فريب كاري آنها را به شكل هاي گوناگون خنثي ساختند، كه يكي از آن روش ها دستور برگزاري مجالس ذكر مصيبت اباعبداللَّه و مرثيه خواني و ذكر اشعار و بيان وقايع روز عاشورا و معرفي كردن روز عاشورا به عنوان روز عزا و مصيبت و فضيلت گريه كردن و گرياندن بود.

اين روش كار خود را كرد و تأثير بسزايي در جامعه مسلمين آن زمان بويژه در ميان علاقه مندان به اهل بيت داشت، به گونه اي كه تبليغات يزيديان را بر باد داد و مجالس و محافل عزا در روز عاشورا بر آن شادي هاي دروغين و ساختگي چيرگي يافت و خود حماسه اي ديگر شد، زيرا مجالس عزاداري پايگاه نگهداري از نهضت و قيام حسيني شد و آن نقشه شوم فراموش سپاري نهضت حسيني خنثي شد. اين حركت از دو جهت قابل توجه بود، يكي از آن جهت كه مي توانست اين مشعل را هميشه پر فروغ و سوزان نگه دارد، و دوم، از اين جهت كه حسين عليه السلام الگو و سمبل مبارزه با ستمگران شود و محافل و مجالس حسيني كانون مبارزه و عدالت خواهي گردد، و علاقه مندان به اهل بيت را به طور طبيعي و هماهنگ دور هم جمع نمايد. در توصيف اين حركت گفته شده است:

ائمّه اطهار از اين جهت گفتند عاشورا زنده بماند كه اين مكتب زنده بماند. براي اينكه اگرچه شخص حسين بن علي عليه السلام نيست، ولي حسين بن علي عليه السلام بايد به قول امروز يك سمبل باشد، به صورت يك نيرو زنده باشد. حسين اگر خودش نيست، هر سال محرم كه طلوع مي كند، يك مرتبه مردم از تمام فضا بشنوند: «أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا يُتَناهي عَنْه»؛ براي اينكه از راستي و حقيقت، شور و حيات، شور امر به معروف، شور نهي از منكر، شور اصلاح مفاسد امور مسلمين در ميان مردم شيعه پيدا بشود. [2] .

حضرت امام خميني در توصيف اين حركت با نگاهي ديگر ريشه تاريخي عزاداري را تحليل كرده اند:

عمق ارزش مجلس هاي عزاداري كم معلوم شده است، و شايد پيش بعضي هيچ معلوم نشده است. اينكه در روايات ما براي يك قطره اشك براي مظلوم كربلا آنقدر ارزش قائلند، حتي براي تباكي (به صورت گريه درآمدن) ارزش قائلند، نه از باب اين است كه سيد مظلومان احتياج به اين كار دارد، به اين است كه فقط براي ثواب بردن شما و مسلمين باشد - گرچه همه ثواب ها هست - لكن چرا اين ثواب را براي اين مجالس عزا آنقدر عظيم قرار داده شده است... كم كم اين مسئله از ديد سياسي اش معلوم مي شود... آن روزي كه اين روايات صادر شده است، روزي بوده است كه اين فرقه ناجيه مبتلا بودند به حكومت اموي و بيشتر عباسي و يك جمعيت بسيار كمي، يك اقليت كمي در مقابل قدرت هاي بزرگ. در آن وقت براي سازمان دادن به فعاليت سياسي اين اقليت، يك راهي درست كردند كه اين راه خودش سازمانده است. و آن، نقل از منابع وحي، به اينكه براي اين مجالس اين قدر عظمت هست، و براي اين اشك ها آنقدر، در حول و بر اين اشك ها و عزاداري ها: شيعيان با اقليت آن وقت اجتماع مي كردند، و شايد بسياري از آنها نمي دانستند مطلب چه هست، ولي مطلب سازماندهي به يك گروه اقليت در مقابل آن اكثريت ها، و در طول تاريخ، اين مجالس عزا كه يك سازماندهي سرتاسري كشورها هست... در مقابل حكومت هايي كه پيش مي آمدند و بناي بر اين داشتند كه اساس اسلام را از بين ببرند. [3] .

آري رفته رفته اين محافل تبديل به كانون هماهنگي شد، پايگاه تبليغ شد، مجالسي شد كه در آن تفسير قرآن گفته مي شد، مسائل دين تعليم داده مي شد، اصول عقايد بيان مي گشت، پند و اندرز مي دادند، سيره علمي بزرگان توصيف مي شد، روح حمايت از مظلوم و دشمني با ستمگر در بين مردم زنده مي شد. علو همت، احساس شخصيت، درس غيرت، مساوات و برابري، عدالت خواهي، ظلم ستيزي، روحيه ايثار و از خود گذشتگي، درس اقامه نماز، امر به معروف و نهي از منكر، عفت و عصمت براي زنان، مروت و مردانگي، درس هايي بودند كه از نهضت حسيني به جامعه ديني و محافل عزاداري انتقال مي يافت.

و خلاصه در جهان تشيع اگر احكام اسلام تبليغ مي شود، اگر اخلاق و عقايد ديني تشريح مي گردد، و اگر نداي قرآن تا دورترين روستاها و حتي در بين عشاير خانه به دوش طنين مي افكند همه اينها به بركت مجالس حسيني است، و زير لواي آن حضرت و به نام آن حضرت تشكيل مي گردد و اين جاذبه شخصيت با عظمت حسيني و مكتب انسان ساز اوست كه علاقه مندان به اهل بيت را به سوي خود جلب كرده است. و به بركت اين دستور، محافل ديني را به صورتي پويا و پرتحرك و بانشاط درآورده است.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 270.

[2] حماسه حسيني، ج 3، ص 278.

[3] صحيفه نور، ج 16، ص 218، بيانات امام خميني در جمع گروهي از علما و ائمّه جماعات...