بازگشت

چگونگي روابط انساني در نهضت عاشورا


آنچه در عصر كنوني، در سازمان ها مورد توجه است، مسئله روابط انساني است، و اينكه اعضاي سازمان، خود داراي اهداف، تمايلات، خواسته ها و انگيزه هايي باشند. اگر مديريت سازمان تنها به هدف هاي سازمان پايبند باشد و به ويژگي ها و روحيات اعضاء و خواسته هاي آنان بي توجهي بنمايد علاوه بر آنكه به نقش رهبري خويش لطمه وارد مي سازد، به ساختار سازمان نيز آسيب وارد خواهد كرد. از اين رو مديريت و رهبري از ديدگاه مكتب اسلام، هماهنگي و ايجاد روابط اسلامي و انساني بين كاركنان، فراهم آوردن زمينه هاي رشد و خلاقيت استعدادها و به كار گرفتن صحيح و شروع نيروهاي انساني و مادي سازمان است.

به نظر مي رسد كه امام(ع) بر اين نكته تأكيد داشتند. روابط دروني ميان فرماندهان و نيروهايشان بر اساس ارزش هاي سلسله مراتبي نبوده و روح برابري و همكاري و وفاداري بر آنان حاكم بود؛ زيرا در هر محيط اجتماعي كه عواطف و دوستي، محبت و عشق، وجود نداشته باشد، آن محيط، محيط انساني نيست.

از اين رو روش مدبرانه امام حسين(ع) در رهبري و هدايت اصحاب خويش در نهضت كربلا، بهترين سرمشق و عالي ترين نمونه، براي مديران دستگاه هاي مختلف، به ويژه سازمان هاي نظامي مي باشد. رابطه امام(ع) با اصحاب خويش واقعا خواندني و آموزنده است، و رهبري امام را در بهره گيري از عناصر تحت مديريتش نشان مي دهد. در سطور زير تعدادي از اين روابط صميمي را ملاحظه مي كنيد:

يك. هنگامي كه امام حسين(ع) در شب عاشورا به ياران خود فرمود: شما آزاديد و مي توانيد شبانه از اين منطقه جنگي كه جز كشته شدن نتيجه اي ندارد، دور شويد، اصحاب ايشان همه به سخن آمده، با عباراتي عاطفي و سرشار از محبت به فرمانده و رهبرشان گفتند: ما هرگز شما را تنها نخواهيم گذاشت و از اين سرزمين باز نخواهيم گشت، بلكه با گلوها، پيشاني ها و دست هايمان تو را از خطر حفظ مي كنيم. وفاداري اصحاب در روز عاشورا به منصه ظهور رسيد. بازگويي جملات و احساسات اصحاب امام(ع) در آن شب تاريخي، خالي از لطف و فايده نيست:

جناده بن كعب: امير من حسين(ع) هست و چه خوب اميري است. او مايه شادي دل پيامبر(ص) بشير و نذير است. پدر و مادرش حضرت علي(ع) و فاطمه(س) است. آيا شبيهي براي امير و فرمانده من مي شناسيد؟

زهير بن قين: يا بن رسول الله! به خدا سوگند دوست داشتم كه در راه حمايت تو هزار بار كشته و باز زنده و دوباره كشته شوم و باز آرزو داشتم كه با كشته شدن من، تو و يا يكي از اين جوانان بني هاشم از مرگ نجات مي يافتند.

ابوالحتوف بن الحرث انصاري: جانم و مالم فداي حسين.

برير بن خضير: به خدا سوگند اي فرزند رسول خدا، حقيقتا خداوند بر ما به واسطه وجود تو منت گذاشت كه توفيق جهاد در محضرت را به ما عطا كرد كه در راه تو قطعه قطعه شده، به توفيق شفاعت جدّت نائل شويم.

نافع بن هلال: اگر امروز كشته مي شوم، اين آرزوي من است و اين انديشه ام بوده ]كه در راه خدا شهيد شوم[ و پاداش خود را خواهم ديد.

حجاج بن مسروق: جانم به قربانت اي حسين كه هدايت شده و هدايت كننده اي.

عمرو بن مطاع جعفي: امروز گواراست دفاع از حسين(ع). بدين وسيله رستگاري و نجات از آتش را اميدوارم.

انيس بن معقل اصبحي: دفاع مي كنم از حسين؛ صاحب مجد و بزرگواري و فضيلت. او فرزند بهترين رسولان است.

دو. در روز عاشورا، خبر اسارت فرزند محمد بن بشير حضرمي (كه يكي از ياران آن حضرت بود) توسط نيروهاي ابن زياد به وي رسيد. امام(ع) به او فرمود: تو آزادي، برو و در آزادي فرزندت تلاش كن. حتي چند قطعه پارچه قيمتي به او داد؛ تا در اختيار كساني كه مي توانند در آزادي فرزندش تلاش كنند، قرار دهد. لكن محمد بن بشير گفت به خدا سوگند من ابدا دست از تو بر نمي دارم و اين جمله را نيز اضافه نمود كه اگر درندگان بيابان ها مرا قطعه قطعه كنند و طعمه خويش قرار دهند، دست از ياري تو بر نمي دارم. [1] .

سه. وقتي كه اصحاب همه شهيد شدند و جز چند نفر باقي نمانده بود و دشمن مرتب تيرباران مي كرد، حنظله يكي از ياران آن حضرت(ع) خود را همچون سپري در مقابل حضرت قرار مي داد و تيرها و نيزه ها و شمشيرهايي كه امام(ع) را هدف قرار مي دادند، به جان مي خريد. [2] .

چهار. ملحق شدن حر، به امام حسين(ع) يكي از وقايع برجسته نهضت كربلا و يكي از لطايف مديريت و رهبري امام حسين(ع) است. سخنان امام(ع) در منزلگه غديب الهيجانات و غيره و سيراب كردن حر و سپاهش و حتي اسبان آنان، همانند برقي روح و روان حر را روشن كرد و انقلابي در او به وجود آورد و احساس حق طلبي او را بيدار، و جذب رهبري نوراني و انساني آن حضرت(ع) كرد. سرانجام با رشادت تمام در ركاب حضرت به درجه شهادت نائل آمد. [3] .

پنج. امام حسين(ع) در شب عاشورا اصحاب خود را اين چنين ستايش كرد: فَإنّي لا اَعلَمْ اُصحابا أوْفي و لا خَيرا مِنْ أصحابي و كأيّن مِن نَبيّ قاتَلَ مَعَهُ رِبيُّونَ كثيرٌ، فَما وَهَنوا لِما أصابَهُمْ في سَبيلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا و مَا اسْتَكانُوا و اللّهُ يُحِبُّ الصابرين. [4] .

«من ياراني ]در جهان[ بهتر از ياران خودم باوفاتر و بهتر سراغ ندارم. چه بسيار رخ داده كه پيامبري جمعيت زيادي از پيروانش در جنگ كشته شده اشت و با اين حال، با سختي هايي كه در راه خدا به آنها رسيده مقاومت كردند و هرگز بيمناك و زبون نشدند و سر در مقابل دشمن فرود نياوردند و راه صبر و ثبات پيش گرفتند؛ خداوند صابران را دوست مي دارد. [5] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري ج7، ص 322.

[2] شيخ عباس قمي، همان ص 102.

[3] شمس الدين، شيخ محمد مهدي، انصار الحسين ـ ترجمه ناصر هاشم زاده، تهران اميرکبير سال 1364.

[4] سوره آل‏عمران، آيه 146.

[5] مطهري، مرتضي ـ مجموعه آثار ـ بخش حماسه حسيني ـ جلد 17 انتشارات صدار ـ سال 1376.