بازگشت

مظلومترين شهيد تاريخ توحيد


كاروان جلادان در حالي كه اولين شهيد انقلاب حسيني را در بر دارد به قصر قساوت و جنايت مي رسد.

مسلم، شهيد شاهد، با بدني مجروح و پيراهني خونين در نهايت عطش در آستانه قصر قرار مي گيرد، قدري آب مي طلبد تا بياشامد.

حراميان تاريخ مي گويند:

از آب نخواهي آشاميد تا در جهنم از حميم بياشامي.

مسلم را بر قداربندي غدار چون فرزند زياد داخل نمودند.

مسلم: سلام بر آن كه بپويد راه هدايت را و بترسد از عواقب اعمال و كردارش و مطيع و بنده خالص خداوند باشد.

بدو گفته شد:

چرا نگفتي: السلام عليك ايها الامير.

مسلم: نمي دانستم كه غير از امام حسين امير ديگري هم دارم.

سخن طولاني شد، و مسلم مظهر استقامت و ثابت عقيده توحيدي در برابر شيادان اموي بود و در برابر نابكاران يزدي با شهامت و جرئت و شجاعت تمام از امام حسين (ع) و رسالت و كار بزرگ او دفاع مي كرد در پايان اين بحث طولاني از حاضران خواست و وصيت نمود كه فردي روانه مكه شود و جريان را به عرض امام حسين برساند.


اما سيه دلان اموي كوچكترين اعتنائي به اين خواست مسلم ننمودند.

آنگاه مسلم بر بلنداي قصر درآمد و با تكبير و تهليل، به استقبال شهادت رفت، از جلاد خويش طلب نمود تا دور ركعت نماز بخواند، اما اين خواست پذيرفته نشد سپس!



ضربتي آمد، سريع از دست دون

رأس مسلم در كناري، جسدش غرقه به خون



اين پايان يك حيات، و نابودي يك انسان نبود، كه آغاز يك رستاخيز عظيم و خونين بود، نهضت امام حسين عليه السلام، در تاريخ بشريت جداي از ويژگي هاي توحيدي و الهي اش، حركتي منحصر بفرد است، زيرا كه از آن روز به بعد يعني از سال 61 هجري، برخورد حق و باطل و نبرد خونين صحنه هاي جهاد شكل ديگري مي گيرد و آواي عدالت خواهي و عصيان و اعتراض عليه نظامات پوشالي از تاكتيك خاصي برخوردار است. بدين لحاظ توطئه و پيچيدگي دشمن به گونه اي ديگر است.

آغاز اين نبرد و نوع و شيوه آن از حركت مسلم گرفته تا اسارت زينب و... حكايت از طرحي نو و فلسفه اي براي هميشه تاريخ جهاد است.

آري، فراز و نشيب هاي تاريخ عاشورا، بواقع تجلي طرح مبارزه است، طرحي كه بر اساس توطئه هاي مرموز پيچيده وحشي ترين عصر تاريخ توحيد، عصري كه باطل با استمداد از همه امكانات با تكيه بر مذهب و سنت و مشروعيت دادن بخويش بر اريكه قدرت سياه استبداد، براي محو و نابودي اساس دين و سنت رسول الله (ص) مي تازد، و امام بر حق


منصوص و منصوب خداوند را در وراء پرده تحريف و تزوير، خارجي مذهب!! معرفي مي كند و اسلام نبوت و امامت را به نظام سلطنت و خلافت تبديل مي نمايد.

جريان شهادت مسلم بيانگر اصلي ديگر نيز مي باشد، اصلي كه هويت تمام عيار مارقين و ناكثين را به خوبي براي هميشه تاريخ مي نماياند، تا ديگر انقلابگران توحيدي كه معتقد به راه و رسم حسين اند و به گونه امام كه اسوه تمام عيارشان است گام برمي دارند. با تكيه بر تجربه تاريخ توحيد در هر عصري و در ميان هر نسلي و در هر فصلي از حركت تكاملي انقلاب و در هر مقطعي از زمان كه شرايط ويژه و استثنائي انقلاب چهره هاي درهم پيچيده و مرموز را به صحنه مي طلبد، باز شناسند زيرا كه اگر خطوط به خوبي نمايان و چهره ها و خط و مشي ها بدرستي شناخته نشوند و تا قائدين از مجاهدين و مهاجرين از راكدين، باز شناخته نگردند، به زودي مسير انقلاب تغيير و انقلابگران بزير مي روند و راكدان و جامدان عصر جمود و ركود و سكون كه علاوه بر سمت حاشيه نشيني استبداد مبلغ رسمي و مداح حرفه اي و مؤمن به شرك و كفر بوده اند به روي مي آيند و ميراث خوار انقلاب مي گردند. و بدينسان فرمان انقلاب به دست غاصب و زمام امور به دست جاهل مي افتد.

و سرنوشت سياه در مراحل بعدي كه تب و تاب و جوشش و جهش انقلاب بازايستاده، به سراغ جامعه مي آيد.

آري، مسلم، با شهادت خويش چهره مقدس مآبانه مارقين مآبانه مارقين را كه براي اولين بار در تاريخ اسلام همدست ناكثين بودند نماياند و نهضت خونين عاشورا عصياني بود عليه قاسطين در باند مخوف اموي و فريادي بود عليه مارقين و ناكثين كه دو بازوي تواناي حكومت يزيدي را مي ساختند.

شهادت مسلم، حاكي از حاكميت جرياني است كه در آن شعار


و احساس جاي بينش و شعور را گرفته بود، و رفاه طلبي همراه با انقلابي نمائي و تظاهر به دوستي و حب اهل بيت، دردناكترين تراژدي تاريخ را پرداخت، جرياني كه دوست پيش از دشمن به ستيز و جدال با حق و حقيقت پرداخت، جرياني كه رجاله هاي دو آتشه بخيال رسيدن به رؤياهاي شيرين راحت طلبي و حكومت و حاكميت اشرافانه جاهلي، فرياد درود بر حسين سر دادند و طومارها و قطعنامه ها و تظاهرات و 12 هزار نامه نوشتند، تا با تمسك به امام بدون هيچ دردسري و زحمتي بر آنچه اندوخته اند بيفزايند، و سفره ها را رنگين تر و خانه ها را وسيع تر نمايند، اما وقتي در برابر مقاومت يزيد و سياست ابن زياد قرار گرفتند گوئي حسين را نمي شناسند و مسلم را خارجي و ياغي مي دانند و بزودي سرش را به جايزه نزد جلاد مي برند و 70 هزار مرد، نامرد از آب درمي آيند.!!

اين اخطار تاريخ اسلام و هشدار زمان كه خوب بايد به خويش نگريست كه مارقين اين گونه اند و به راحتي تغيير رنگ و خط مي دهند.