بازگشت

مسلم، در راستاي تاريخ


نامش: مسلم

لقبش: طليعة الشهداء

بابش: عقيل

جدش: ابي طالب فرزند عبدالمطلب

پدرش در مكه ولادت يافت، كه اسلامش بر همه پيشي داشت.

همعصر با رسول الله بود و همگام در غزوه ها، چون نبرد حنين . در معركه ها به آزمايش نيكو آزموده شد. و در صحنه ها ثابت قدم ماند، آن جا كه ديگران فرار را بر قرار ترجيح مي دادند، او ثابت و استوار بود، صاحب علم و ذي فضل و با شرافت بود و در علم نسابه، صاحب نظر، و در مشورت و نظرخواهي پيشقدم و پيشگام!.

عقيل به ترتيب فرزندانش همت گماشت و آنان را مرداني مؤمن


و متقي بار آورد، مرداني بر پايه ايمان عميق و اخلاقي رقيق و فهمي دقيق و قلبي سليم و... كه مسلم سرآمد همه اين چهره هاي تابناك و برجسته ترين نمونه اين مكتب تعليم و تربيت و تزكيه و بارزترين چهره تكامل يافته ايمان و عمل و در راه حق ثابت قدم و استوار.

مسلم، در حصار اسلام زاد و در گلزار ايمان جواني يافت و در كوثر رحمن سيرآب شد، و با آرامش خاطر و ايمان و اعتقاد كامل روح خويش را تسليم رضاي خداوند ساخت.

مسلم، تجليگاه ايمان عمل، و مظهر فهم و درك، با فصاحت و بلاغت، با راي و نظري مستحكم، و بدين لحاظ محل اطمينان امام حسين (ع) در امور سياسي و نظامي قرار مي گرفت.

مسلم را تمامي حوادث و مسائل سياسي از صدر اسلام همراهي مي كرد و به عبارتي ديگر، مسلم همه جريانات جاري و ساري بر اسلام و مسلمين را ديده و در آن نقش بسزائي داشته است. مسلم در مدينه بود، مدينه شهر پيامبر، يادآور جلوه هاي جليه و خاطره هاي خطير تاريخ؛ آواي توحيد پيامبر و علي و همهمه مسلمين و چكاچك شمشيرها؛ همه و همه اين ها بر سراپرده اين شهر تاريخ حضور داشت.

آري، مسلم در مدينه بود، از آن گاه كه چهره كريه انحراف خود را نماياند، و منجر به پيدايش استبداد بني اميه گرديد و اسلام نبوت تبديل به سلطنت و نظام اشرافي قيصر و خسرو شد.

آري، از آنگاه كه كاروان توحيد براي چند صباحي به دست قلندران غدار قداره بند از مسير خويش منحرف شد و از جاده به چاله درافتاد و از عرصه نبوت، به بارگاه سلطنت غلطيد!!.

آري، از آن لحظات سياه و دردناك، مسلم مراقب اوضاع بود و در همه ي دردها و غم ها شريك دردمندان و غمخوار اسلام و جامعه متلاشي


شده مسلمين بود. در عمق حوادث فرومي رفت و كوچكترين ترسي و خوفي بدل راه نمي داد.

تا آنگاه كه:

پس از فاجعه محراب خونين و تراژدي دردناك قلب پاره پاره حسن (ع) در سخت ترين شرايط تاريخ و در برابر مرموزترين توطئه و جنايتكارترين عنصر باند اموي (يزيد) رو به سوي حسين عليه السلام نمود.

تا بدانجا كه:

معاويه در پي بيعت از حسين براي يزيد، به حيله متوسل شد و امام روانه مكه گرديد و مسلم با تمامي هستي اش حسين را همراهي كرد.

اين عصياني بود عليه جريان حاكم، تا ننگ بيعت با يزيد را بر تارك پريشان جامعه اسلامي نبيند و خروجي بود عليه خارجيان مشرك اموي تا امت را به خروج و قيام فراخواند. مسلم به همراهي حسين روانه مكه شد تا به جامعه راكد و جامد و ساكن، تكان دهد و انحراف اسلام نبوي را به دست سلطنت اموي به جهانيان بازگويد.

و در اين اثنا:

كه هيئت هاي اعزامي يزيد از عراق به سراسر جزيرةالعرب هجوم آغاز كرده تا براي يزيد بيعت ستانند و هيئتي از نابكاران رساله اي براي حسين(ع) داشتند، و در ضمن حامل خبر در -


گذشت روباه پير باند سفياني،معاويه بودند.

مسلم در كنار حسين (ع) بود و لحظه اي از حال امام غافل نبود. امام كه چنين ديد و بر عمق توطئه آگاه شد و از يك طرف خبر اعزام هيئت هاي يزيدي را شنيد و از طرفي دعوت پي در پي اهل كوفه را از خويش دريافته بود. مصمم شد تا حركت را آغاز كند. حركتي حساب شده، حركتي جهت دار، قيام عليه باند يزيدي و ايجاد حكومت اسلامي؛ حركتي كه در عين اين اهداف، خونين بود و پايان كار به شهادت مي انجاميد. حركتي كه علاوه بر علم امام به حوادث آينده،خونين مي نمود، و حتي شهادت خودش و فرزندانش را از همان آغاز نشان مي داد و در مجموع فتحي در شهادت و پيروزي در خون بود.

حركتي هماهنگ با سه بعد: انهدام باطل؛ برپائي اسلامي، و شهادت براي اثبات اين دو بعد،...

بدين لحاظ قبل از حركت به سوي كوفه، مسلم را به عنوان نماينده خود به آن ديار اعزام مي دارد.

اعزام مسلم، آغاز پاسخ به يك دعوت مصرانه كه 12 هزار نامه و طومار پشتوانه اش بود؛ اعزام مسلم، طليعه حركتي بود كه كوفيان علاوه بر ميزباني از امام، نيروي مهم و اساسي تشكيلات سياسي،نظامي براي برپائي حكومت اسلامي محسوب مي شوند.

امام همراه مسلم نامه اي بدين مضمون نگاشت:


بسم الله الرحمن الرحيم. نامه اي است از حسين بن علي به بزرگان از مؤمنين؛ اما بعد؛ دو نماينده شما هاني و سعيد بحضورم رسيدند و نامه ها و طومارهاي دعوت و پشتيباني شما از من را تسليم نمودند، اين دو نماينده آخرين نمايندگان شما بودند كه آنان را پذيرفتم و آنچه بدان اصرار و تاكيد مي ورزيد، متوجه شدم، كه غير از من امام و راهبري را برسميت نمي شناسيد و از من مي پرسيد كه پس چه زماني به سوي شما حركت خواهم كرد اميد است خداوند شما را برحق و هدايت متحد و مستدام بدارد. در ابتدا من برادرم و پسرعمويم كه مورد اطمينان من است جناب مسلم بن عقيل را به سوي شما اعزام مي دارم؛ بدو دستور داده ام تا نتيجه كارش را گزارش دهد و مخصوصا برايم بنويسد از حسن نظر و از آن چه شما بر آن اصرار مي ورزيد، كه بعد از اين خود به سوي تان خواهم آمد. انشاء الله.

آنگاه،

امام دعاي سفر خواند و مسلم را روانه نمود و سفارش فرمود كه:

تقوي زاد و توشه ات، و محبت و نيكي با مردم پشتوانه ات، و راي و نظر آنان مقدم بر نظرت.

در رساندن خبر از اوضاع كوفه به من تعجيل كن.

مسلم حامل پيام امام كه امانتي الهي نيز مي باشد با خانواده اش وداع مي نمايد و وصيت شان مي فرمايد به خير و به گذشت در راه خداوند


از همه چيز. چون به مدينه مي رسد، براي راهنمائي راه طولاني كوفه دو راهنما انتخاب مي كند، راهي سخت طولاني و مسئوليتي سخت عظيم و خطير، كوير بس طولاني حجاز فاقد هر گونه آثار حياتي است، روزها، گرم و طويل و شب ها مخوف وحشتناك مي گذرد و مسلم همراه دو راهنمايش در راه است تا اين كه به محلي رسيدند به نام مضيق در اين جا بر اثر تشنگي و گرسنگي يكي از دو راهنما مي ميرد و مسلم اين حادثه را به فال بد مي گيرد، از همانجا نامه اي به امام مي نويسد و ماجرا را بيان مي كند، مي خواهد كه از اين سفر معذور باشد، و در انتظار پاسخ امام مي ماند. در اين مدت راهنماي دوم هم هلاك مي شود، آنگاه جواب امام به مسلم چنين مي رسد:

بسم الله الرحمن الرحيم. از حسين به پسرعمويش مسلم به محض دريافت اين نامه آنچه بدان ماموري به پايان رسان، و السلام .

اين جا ديگر مسلم راهي جز به پايان رساندن رسالت خطير، و اداي امانت مهم نمايندگي امام نداشت، حركت را آغاز نمود.

دوست دارم در اين جا توقفي نموده و تحليلي كوتاه از اين جريان مهم تاريخي كه انتقاد عده اي را برانگيخته و نكته ابهامي را بر پژوهشگران هميشه تاريخ به وجود آورده و دوستان را در حيرت از كار خويش (مسلم) و دشمنان را به جست و خيز واداشته بنمايم [1] .



پاورقي

[1] در اين تحليل تنها نظر نويسنده مطرح نمي‏شود بلکه انديشه مترجم را ملاحظه خواهيد فرمود. به واقع آقاي قطب براي اولين بار در ميان نويسندگان عرب موفق شده‏اند علت انصراف مسلم را از ادامه ماموريت مهم سال 60 هجري را بيان نمايند. بياني کوتاه اما مفيد و موثر براي خواننده.