بازگشت

اي كه به عشقت اسير خيل بني آدمند






اي كه به عشقت اسير خيل بني آدمند

سوخته گان غمت با غم دل خرمند



هر كه غمت را خريد عشرت عالم فروخت

با خبران غمت بي خبر ازعالمند



يوسف مصر بقا در همه عالم توئي

در طلبت مرد و زن آمده با درهمند



تاج سر ابوالبشر خاك شهيدان توست

كاين شهدا تا ابد فخر بني آدمند



گشت چو كرب و بلا رايت عشقت بلند

خيل ملك در ركوع پيش لوايت خمند



خاك سر كوي تو زنده كند مرده را

زانكه شهيدان او جمله مسيحا دمند



هر دم از اين تشنه گان گرطلبي بذل جان

در قدمت جان فشان با قدمي محكمند



در غم جسمت محب اشك نبارد چرا

كاين قطرات عيون زخم تو رامرهمند