بازگشت

شاه را بردي و تنها ز فرات آمده اي


اسب امام حسين عليه السلام گريزان از دست دشمن سوي امام آمد و يال خود را به خون حضرت آغشته كرد و سوي سراپرده زنان شيهه زنان آمد و نزديك خيمه سر به زمين مي كوفت تا مرد، وقتي خواهران و دختران و اهل بيت حضرت اسب بي صاحب را ديدند، صدا به گريه و ناله بلند كردند، ام كلثوم دست بر سر نهاد و مي گفت: وا محمدا وا جدا، وا نبيا وا اباالقاسما وا عليا وا جعفرا، وا حمزتا، وا حسنا، اين حسين است در ميدان كربلا فتاده، سر بريده از قفا كه عمامه و رداي او ربوده شده و سپس بيهوش شد.

و در زيارت ناحيه مقدسه امام زمان (عج) آمده است: اسب تو شتابان به خيام تو آمد، گريان و شيوه كنان، وقتي بانوان اسب تو را زبون ديدند و به زين واژگون نظر كردند، از سراپرده بيرون آمدند، موي بر روي ريخته، بر صورت زنان با روي گشوده و شيوه كنان، كه پس از عزيز بودن خوار گشته اند،

شتابان به سوي قتلگاه تو آمدند، ناگاه ديدند كه شمر بر سينه تو نشسته، شمشير بر گلوي تو نهاد، محاسن تو را بدست گرفته و با تيغ هندي سر از بدن تو جدا مي كند، اعضاي بدنت آرام، دم فرو بسته، سر مطهر تو بر نيزه بالا شد. [1] .



هيچ كس در عالم از سر حسين آگاه نيست

آري آري هيچ كس آگه ز سرالله نيست



هست هر شاه و گدا را بر درش روي نياز

ملك هستي را به جز او درحقيقت شاه نيست



او بود خون خداوند و خدايش خونبهاست

هيچكس را در بر حق اين جلال و جاه نيست



مخلصش را در عزا آتش نمي سوزد به هند

پس يقين دان آتش دوزخ هم او را راه نيست



خلق عالم را بود بر درگه او التجا

هيچ كس از سائلين محروم از اين درگاه نيست



استان عرش بنيان حسين دارالشفاست

دردمندان را به دوران همچودرمانگاه نيست



بارگاهش در شرافت بهتر از عرش خداست

هيچ كس را اندرين عالم چنين خرگاه نيست




پاورقي

[1] نفس المهموم.