بعد از اينكه ياران حضرتش همگي به شهادت رسيدند، حضرت براي وداع به خيمه آمد و صدا زد اي سكينه اي فاطمه اي زينب اي ام كلثوم، خداحافظ،

دخترش سكينه صدا زد: بابا تسليم مرگ شدي؟ حضرت فرمود: چگونه تن به مرگ ندهد كسي كه ياور و كمك كاري ندارد.

گفت: بابا ما را به حرم جدمان (مدينه) برگردان، حضرت فرمود: اگر (صياد مرغ) قطا را رها مي كرد، مي خوابيد، بانوان شيون كردند، و حسين عليه السلام آنها را ساكت نمود. دخترش سكينه كه بسيار محبوب پدر بود فرياد كنان نزد حضرت آمد، امام حسين عليه السلام او را به سيوه چسباند و اشك از چشمان آن نازنين پاك نموده، فرمود: دخترم تا روح در بدن من است، با اشكهاي خود دل مرا مسوزان!!