بازگشت

شعشعه هستي از بقاي محمد






اي دو جهان روشن از لقاي محمد

شعشعه هستي از بقاي محمد



بعد زيزدان مدام جوهر رحمت

باد بر آن اوصياي عاليه رتبت



آن متلعلع شموس مشرق عزت

و آن متعالي بروج كرسي رفعت



به كيش من حبشان حقيقت دين است

دين من اي عاشقان به نقد چنين است



ياد لقاشان مرا بهشت برين است

وانكه مقامش در اين بهشت يقين است



و در اين ميان ساحت قدس الهي نيز از اينگونه اباطيل مصون نمانده، و اموري كه عقل منكر آن است به خداوند نسبت داده اند، مثل اينكه روز قيامت خداوند پاي خود را بر جهنم مي گذارد تا نعره هل من مزيد او پايان يابد. [1] .

و يا اينكه خداوند روز قيامت صورت خود را به مردم نشان ميدهد و مردم او را مي شناسند. [2] و دهها موارد ديگر.

9 - و از جمله قرائني كه وخامت اوضاع اسلام را در آن زمان نشان مي دهد رفتار ناهنجاري است كه با كعبه معظمه خانه خدا، انجام شد، همان خانه اي كه امام حسين بخاطر حفظ حريم آن، از آن خارج شد، اما در زمان يزيد، لشكر او وقتي عبدالله ابن زبير در خانه كعبه پناه گرفت، شروع كردند به پرتاب سنگ و نفت و مانند اينها، بطوري كه روزي ده هزار سنگ بر كعبه مي انداختند، كعبه سوخت و منهدم شد، [3] و بار ديگر همين حادثه توسط حجاج ابن يوسف تكرار شد، گفته اند در ميان چيزهائي كه بر كعبه انداختند، از مدفوع و نجاست هم استفاده كردند، [4] فانا لله و انا اليه راجعون.

و در زمان وليد ابن يزيد ابن عبدالملك آن نگون بخت پليد و شرابخوار تصميم گرفت تا بر بام خانه كعبه ميكده اي بپا كند و بساط عيش و نوش درست كند، اما اطرافيانش او را منصرف كردند. [5] .

10 - و بالاخره قرآن نيز در اين ميان از اهانت و جفاي اين بزه كاران در امان نماند، شما خود بايد به وخامت اوضاع مسلمين، پي ببريد وقتي كه همانند وليد ابن يزيد، خليفه مسلمين شمرده مي شود، و زماني كه به قرآن تفأل مي زند و اين آيه مي آيد كه و استفتحوا و خاب كل جبار عنيد، قرآن را هدف مي گيرد و شروع مي كند به تيرباران كردن قرآن، و مي گويد: آيا مرا جبار پر كينه مي نامي؟ [6] .

11 - و كافي است براي درك انحراف جدي مسلمين و ضعف اسلام، اينكه بدانيد، خاندان پيامبر، همانها كه از هر چيزي براي پيامبر پرارزشتر بودند، و به آنها عشق مي ورزيد و سر از پا نمي شناخت و آنها را روح و جان مي شمرد، در چه حالي قرار گرفته بودند، با زهراي مرضيه چه كردند، با اميرالمؤمنين چه كردند و چه جسارتها روا داشتند، آري مروان به امام مجتبي مي گفت: شما خاندان ملعون هستيد [7] ، عبدالله ابن زبير، نام پيامبر را در خطبه حذف كرده مي گفت: پيامبر فاميل بدي دارد، مي ترسم كه اگر از پيامبر تعريف شود آنها پررو شوند و مي گفت: من چهل سال است كه دشمني اين خاندان را در سينه همراه دارم، [8] آري كار بجائي رسيد: كه دهها سال برادر پيامبر و اول مسلمان و مجاهد و امام موحدين و سرور امت علي ابن ابيطالب را بر فراز منبرها در تمام عالم اسلام لعن مي كردند، و مردم استقبال مي كردند، قبلا ذكر كرديم كه آن مرد ملعون در مقابل حجاج با افتخار گفت:

در ميان خاندان ما هر كه به او پيشنهاد لعن علي را بدهند، او نه تنها علي، بلكه فاطمه و حسن و حسين را هم اضافه مي كند. با اين حال اسلام به كجا مي خواست برود،

12 - تحريفات بسيار و اهانتها و بدعتهاي فراوان كه در احكام دين نهاده شده بود، چهره اسلام را دگرگون نمود، ديگر آن اسلام ناب محمدي در دسترس مردم نبود و نمايانگر نمي شد، آنها خود نقل كرده اند كه تمام سنتهاي پيامبر تغيير نمود حتي نماز [9] ، چهره دين مشوش و دستخوش آشوب و در هم ريختگي بود.

13 - با وجود فرمانرواياني مثل عثمان و معاويه و يزيد، و وليد و دهها نفر مانند اينها و اعمال ننگين اينها، ديگر چه انتظاري از دين و اسلام مي توان داشت، چرا وقتي عثمان به دنياطلبي روي مي كند، مردم نكنند؟، چرا وقتي معاويه به نيرنگ و قتل عام مي پردازد، فرمانروايان او همچون بسر ابي ارطاة و زياد ابي ابيه و سمرة ابن جندب چنين نكنند؟ چرا وقتي يزيد به شراب و لهو و لعب مي پردازد، در ميان مكه و مدينه خوردن شراب و آوازه خواني علني نشود همچنانكه مسعودي در مروج الذهب آورده است.

و وقتي امثال وليد شرابخوار كه آنقدر به خواننده خود عشق مي ورزد و به هيجان مي آيد كه او را برهنه مي كند و تمام بدن او را مي بوسد، و وقتي نوبت به... مي رسد، آن مرد راضي نمي شود و با قسم او را منصرف مي كند [10] ، در اين هنگام مردم عادي چه خواهند كرد و بر سر دين چه خواهد آمد؟

آري پس از مطالعه و دقت در اوضاع نابسامان مسلمانان، و سرانجام وخيمي كه در انتظار اسلام مي بود، سيدالشهداء بعنوان آخرين ذخيره شناخته شده اهل البيت از صدر اسلام، براي نجات اسلام قيام كرد، قيامي مقدس كه ضامن بقاي دين اسلام و سعادت بشر تا قيامت گرديد.

السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار.


پاورقي

[1] بخاري در تفسير سوره ق (دلائل الصدق ج 1 ص 421).

[2] بخاري در کتاب التوحيد (دلائل الصدق ج 1 ص 423).

[3] قبلا مدارک اين حوادث ذکر شده است.

[4] الصحيح في تاريخ النبي الاعظم.

[5] مسعودي در مروج الذهب در احوالات وليد ابن يزيد.

[6] مروج الذهب ج 3 ص 216.

[7] الغدير.

[8] شرح ابن ابي الحديد.

[9] الغدير ج 8 ص 166 و 264.

[10] مسعودي در مروج الذهب.