بازگشت

قرائن موجود در فعاليت يك شبكه بر عليه دين، و به خطر افتادن اسلام


1 - مروان ابن حكم بعد از امتناع سيدالشهداء از بيعت با يزيد به حضرت گفت: من خيرخواه شما هستم، حرف من را گوش كنيد، به نفع شماست!

حضرت فرمود: بگو بشنوم، مروان گفت: با يزيد بيعت كنيد كه براي دين و دنياي شما بهتر است! حضرت فرمود:

انا لله و انا اليه راجعون، و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد، با اسلام بايد وداع كرد، وقتي كه امت اسلامي داراي رهبري مثل يزيد باشد. [1] الحديث

و لذا حضرت در ملاقات با برادرش محمد حنيفه نيز فرمود: يا اخي و الله لو لم يكن في الدنيا ملجاء و لا مأوي لما بايعت يزيد ابن معويه،

اي برادر، بخدا سوگند اگر در دنيا هيچ پناهگاهي هم نباشد، من با يزيد بيعت نمي كنم. [2] .

و شما خود مي بينيد كه سيدالشهداء عليه السلام اسلام را با وجود يزيد در خطر جدي احساس مي كند و قيام مي نمايد.

2 - شيخ طوسي (ره) از امام صادق عليه السلام روايت كند كه وقتي سيدالشهداء شهيد شد و امام سجاد عليه السلام بر مي گشت، مردي بنام ابراهيم ابن طلحة به حضرت گفت: اي علي ابن الحسين، چه كسي پيروز شد؟ (گويا مي خواست حضرت را توبيخ كند و يا زخم زبان بزند) حضرت فرمود: اگر مي خواهي بداني چه كسي پيروز شد، هنگام نماز، اذان و اقامه بگو [3] ! (آن وقت مي فهمي چه كسي پيروز شد)

مؤلف گويد: حضرت سجاد با اين جواب كوبنده خود، هم پاسخ مناسبي به سؤال آن مرد دادند، و مهمتر از آن رمز قيام امام حسين و همچنين هدف و برنامه دشمنان را برملا فرمودند.

منظور حضرت اين است كه تا وقتي در اذان و اقامه، مؤذن مي گويد: اشهد ان محمدا رسول الله شهادت به رسالت پيامبر مي دهد، ما پيروزيم، زيرا دشمن ما مي خواست، نام پيامبر و دين اسلام را نابود كند، و نهضت حسيني آن را محافظت نمود.

3 - قبلا سخنان معاويه را در مورد اهداف او كه گفت: چاره اي نيست جز اينكه نام محمد هم دفن شود، يادآور شديم كه از نشانه هاي بارز مخاطره اسلام و وجود شبكه فعال در نابودي اسلام است.

و باز ذكر كرديم معاويه وقتي شنيد مؤذن مي گويد: اشهد ان محمدا رسول الله گفت: مرحبا اي فرزند عبدالله! تو همت والائي داشتي و راضي نشدي مگر اينكه نام خود را در كنار نام پروردگار جهانيان قرار دهي. [4] .

4 - قبلا ذكر كرديم كه ابوسفيان، در هنگام خلافت عثمان نزد وي آمد و به او گفت: خلافت را مانند، توپي در ميان خودتان (بني اميه) بگردانيد كه جز حكومت خبري نيست، نه بهشتي در كار است و نه جهنمي، و يا مي گفت: خدايا كار را كار جاهليت و حكومت را حكومت غاصبانه قرار ده. [5] .

5 - يزيد ابن معاويه، وقتي با خاندان پيامبر آن فجايع را انجام داد، در مقابل سر بريده امام حسين، اشعاري خواند كه مضمون آن اين است:

اي كاش بزرگان من كه در جنگ بدر كشته شدند، حاضر بودند و اين شيون را مي ديدند و شاد و مسرور مي شدند و مي گفتند: يزيد دستت شل مباد، ما بزرگان اين گروه را كشتيم، و با جنگ بدر برابر شد،

لعبت هاشم بالملك فلا - خبر جاء و لا وحي نزل، آن هاشمي (پيامبر اكرم) با حكومت بازي كرد، وگرنه، نه خبري در كار بود و نه وحي، من از قبيله خندف نباشم اگر از فرزندان احمد، بخاطر كارهاي او (پيامبر) انتقام نگيرم.

بسياري از علماء اهل سنت اين اشعار را دليل كفر و زندقه يزيد گرفته اند.

حالا شما خود قضاوت كنيد، كه اسلام در چه مرحله اي قرار گرفته كه خليفه مسلمين، اهداف او چنين باشد، اشعار يزيد بخوبي نشاندهنده اهداف او و سيدالشهداء عليه السلام هر دو مي باشد، و مي فهماند دشمني يزيد با امام حسين بر سر اسلام و پيامبر است نه نزاع دو گروه،

6 - يكي از خلفاء كه نوه عبدالملك مروان مي باشد بنام وليد ابن يزيد، كه يك سال و دو ماه هم بيشتر حكومت نكرد و كشته شد و بسيار شرابخوار و هوسباز و بي حيا بود، در اشعار خود گفت:



تلعب با لخافة هاشمي

بلا وحي اتاه و لا كتاب



فقل لله يمنعني طعامي

و قل لله يمنعني شرابي



آن هاشمي با خلافت بازي كرد، بدون آنكه وحي و كتابي در كار باشد، خدا بگو مرا از خوردن و آشاميدن مانع شود، [6] (اگر راست است)

7 - وقتي عبيدالله ابن زياد، طي نامه اي خبر شهادت امام حسين را براي عمرو بن سعيد والي مدينه فرستاد و به او بشارت داد، او به منبر رفت و رجزي خواند و بسيار اظهار خوشحالي كرد، سپس به قبر پيامبر اشاره كرده گفت: يا محمد يوم بيوم بدر، اي محمد، روزي بجاي روز بدر [7] - يعني انتقام كشته شدن نياكان خود در جنگ بدر را از اولاد تو گرفتيم.

البته اين جمله را يزيد در اشعار خود و بطور جداگانه نيز گفته بود.

8 - يكي از عوامل مهم تضعيف اسلام و قرائن فعاليت شبكه اي بر ضد اسلام، اهانتهاي مكرر به پيامبر اكرم، صاحب شريعت و اشرف مخلوقات مي باشد، مي بينيد كه مروان ابن حكم به امام مجتبي مي گويد: مثل تو همانند استر است كه وقتي به او مي گويند پدرت كيست؟ مي گويد: اسب است، يعني شما خود را به پيامبر منتسب مي كنيد نه به حضرت علي، و امام مجتبي با مظلوميت تمام مي فرمايد: حاكم ميان من و تو خداست، ولي جد من رسول الله گرامي تر از آن است كه مثل من مانند استر باشد. [8] .

ب - در شرح حال خالد بن سلمه مخزومي گفته اند: او دشمن علي عليه السلام بوده و همواره اشعاري براي بني مروان مي سرود كه در آن به پيامبر عليه السلام بوده و همواره اشعاري براي بني مروان مي سرود كه در آن به پيامبر ناسزا گفته بود و اين در حالي است كه صحاح ششگانه (كتب معتبره اهل سنت) بغير از بخاري، از او روايت نقل مي كنند. [9] .

ج - در دوران عمر و عاص، مردي نصراني به پيامبر جسارت كرد، اما عمرو عاص به تنبيه آن مرد رضايت نمي داد، [10] بيهوده نيست كه در تاريخ مي خوانيم لشكر يزيد در حمله به مدينه طيبه، حرمت جرم پيامبر را شكستند، آنقدر در حرم، از مردم مسلمان كشتند كه خون اطراف حرم را فراگرفت، با اسبها به حرم پيامبر وارد شدند و آنجا را آلوده كردند، و شرم آورتر آنكه در حرم پيامبر نيز به عمل نامشروع پرداختند.

د - ((كميت)) شاعر معروف، وقتي به مدح و ثناي پيامبر بزرگوار اسلام مي پردازد، عده اي ناراحت مي شوند و اعتراض مي كنند، كميت در اشعار خود به همين برخورد آنها اشاره مي كند و مي گويد: من دست از ثناي تو بر نمي دارم، هر چند به من طعنه زنند و خيره شوند و موجب هياهوي ديگران شود.

و در ادامه گويد:



رضوا بخلاف المهتدين و فيهم

مخباة اخري تصان و تحصب



يعني اينها به خرافات از مسير هدايت يافته گان تن در دادند، در ميانشان راز پنهاني است كه آن را پوشيده مي دارند، [11] آري اين راز همان نابود كردن اسلام و شريعت الهي است،

ه‍- حجاج ابن يوسف در ضمن سخنان خود در شهر كوفه راجع به كساني كه قبر پيامبر را زيارت مي كنند گفت: مرگ بر آنان باد، كه چوبها و استخوانهاي پوسيده را طواف مي كنند، چرا بر گرد قصر اميرالمؤمنين عبدالملك، طواف نمي كنند؟ مگر نمي دانند كه جانشين انسان، بهتر از فرستاده اوست. [12] - منظور او اين است كه عبدالملك جانشين خداست ولي پيامبر فرستاده خداست، او عبدالملك از پيامبر برتر است!!

حجاج در نامه اي كه به عبدالملك نوشت، به همين مطلب تصريح نمود و گفت: خلفا از انبياء و مرسلين برتر هستند. [13] .

خالد ابن عبدالله قسري كه يكي از فرمانداران بني اميه است، سوگند مي خورد كه اميرالمؤمنين (يعني هشام) در نزد خدا از انبياء گرامي تر است. [14] .

ز - و ما قبلا ديديم كه اولين جسارت به حريم شارع مقدس از خليفه دوم بود كه در بستر بيماري پيامبر اكرم به حضرت گفت: اين مرد هذيان مي گويد!!

س - و در همين راستا مي بايست احاديثي را كه در آن نسبت به مقام والاي پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله جسارت مي شود و به آن حضرت اموري را نسبت مي دهند كه نشان مي دهد، مي خواسته اند مقام حضرت را در نظرها سطحي و عادي جلوه دهند، و شايد هم در پس اين خيانتها، به دنبال اين خيال خام بوده اند كه از مذمت و منقصت خلفا كم كنند، تا كسي بر آنها خرده نگيرد كه چرا فلان كارهاي زشت را مرتكب شدند، تا بتوانند به مردم بگويند پيامبر هم اينگونه اعمال داشته است،

شما مي بينيد كه در صحيح بخاري و مسند احمد ابن حنبل ج 4 ص 246 به پيامبر عظيم الشأن اسلام و اشرف مخلوقات نسبت مي دهد كه حضرتش ايستاده ادرار نمود. [15] حتي از حذيفه نقل كرده اند كه پيامبر در مزبله اي ايستاده ادرار كرد، من دور شدم، اما پيامبر فرمود: نزديك بيا من پشت حضرت بودم، حضرت وضوء گرفت و بر روي كفش مسح نمود. [16] .

اگر نبي مكرم نزد اينان همانند يك انسان شريف و باوقار ارزش مي داشت، آيا امثال اين خرافات را به حضرتش نسبت مي دادند، بله طرفداران خليفه دوم مثل فضل ابن روزبهان در اين كار هيچ زشتي و عيبي نمي بينند، آنها بايد چنين باشند، زيرا طبق روايات ايشان عمر ايستاده ادرار مي كرد و پيامبر او را نهي كرد و فرمود: ايستاده ادرار نكن، [17] پسر عمر، عبدالله نيز طبق نقل مالك در موطا، ايستاده ادرار مي كرد، بلكه نقل كرده اند كه عمر مي گفت: ايستاده ادرار كردن پشت انسان را محكمتر مي كند. [18] .

آنها باطن خويش را رسوا مي كردند، وقتي به پيامبر نسبت دادند كه هنگام ورود به مدينه، زنان مدينه دايره مي زدند، و پيامبر (معاذالله) مي رقصيد، [19] و يا به نبي عظيم الشأن اسلام نسبت دادند در نزد پيامبر اكرم چند كنيز مشغول آوازه خواني و بازي بودند كه عمر وارد شد، حضرت به آن كنيزكان فرمود: ساكت باشيد، وقتي عمر رفت، پيامبر به آن زنان فرمود: شروع كنيد، آنها هم شروع كردن به غنا خواندن، و به پيامبر گفتند: اين كيست كه هر وقت وارد مي شود، شما دستور به سكوت مي دهيد، وقتي مي رود مي فرمائيد شروع كنيد! حضرت فرمود: اين مردي است كه شنيدن باطل را دوست ندارد. [20] آري محبت به خلفا به جائي رسيده است كه راضي شدند، نبي مكرم را تحقير كنند، اما آنها را بالا ببرند.

مؤلف گويد: دسيسه و توطئه اي كه امروز دشمنان اسلام، در اهانت به نبي مكرم اسلام، به وسيله امثال سلمان رشدي پست و مرتد انجام مي دهند، ادامه همان فعاليتهاست كه قرنها قبل دشمنان اسلام انجام دادند ولي با مقاومت و هشياري و دفاع سرسختانه اهل البيت بي نتيجه مانده است.


پاورقي

[1] نفس المهموم ص 43.

[2] همان مآخذ ص 45.

[3] نفس المهموم ص 274.

[4] شرح ابن ابي الحديد ج 10 ص 101 (الصحيح في سيره النبي الاعظم).

[5] طبري و ابن عساکر در تاريخ خود، (الغدير ج 8).

[6] مروج الذهب ج 3 ص 216.

[7] نفس المهموم ص 262 از شرح ابن ابي الحديد.

[8] الغدير.

[9] دلائل الصدق ج 1 ص 29.

[10] الصحيح في سيرة النبي الاعظم به نقل از الاصابة ج 3 ص 159.

[11] الصحيح في سيرة النبي الاعظم.

[12] النصايح الکافية تأليف محمد ابن عقيل که از جاحظ و کامل مبرد نقل مي کند و شرح ابن ابي الحديد ج 15 ص 242 و البداية و النهاية ج 9 و سنن ابي داود ج 4 (الصحيح في سيرة النبي الاعظم).

[13] العقد الفريد ج 2 ص 354 (الصحيح في سيرة النبي الاعظم).

[14] اغاني ج 19 ص 59 (الصحيح في سيرة النبي الاعظم).

[15] السبعة السلف ص 236.

[16] الصحيحين به نقل علامه حلي ره در نهج الحق (دلائل الصدق ج 1 ص 409).

[17] رواه البغوني في باب ادب الخلا در مصابيح (دلائل الصدق ج 1 ص 410).

[18] دلائل الصدق ج 1 ص 411.

[19] غزالي در احياءالعلوم به نقل از دلائل الصدق ج 1 ص 402.

[20] دلائل الصدق ج 1 ص 389.