بازگشت

عمر سعد به عظمت سيدالشهداء معترف است


هنگامي كه عبيدالله ابن زياد تصميم به مقابله با امام حسين عليه السلام گرفت، به عمر ابن سعد دستور داد كه به سمت حسين ابن علي برود، و بعدا از آن كه از كار حسين فارغ شد به مأموريت خود كه وعده حكومت ري را در مقابل آن داده بود روانه شود، عمر ابن سعد، عذر خواست، ابن زياد گفت: پس آن توشه ما را پس بده، عمر ابن سعد گفت: مرا مهلت بده تا مشورت كنم، با هر كس كه مشورت كرد، همگي بالاتفاق او را منع كردند، خواهرزاده او بنام حمزة ابن مغيرة ابن شعبه به او گفت: دائي جان تو را بخدا قسم كه به طرف حيسن نرو و خود را آلوده به گناه و قطع رحم مكن.

بخدا سوگند اگر تمام سلطنت روي زمين از آن تو باشد و تمام دنياي خود و اموال و اين حكومت را از دست بدهي بهتر از اين است كه خدا را با خون حسن ملاقات كني،

آن بدبخت گفت: باشد و شب همي فكر مي كرد و با خود مي گفت: آيا حكومت ري را رها كنم در حالي كه آرزوي من است، يا عار كشتن حسين را قبول كنم كه در كشتن او بي ترديد آتش جهنم است، اما حكومت ري هم روشني چشم من است. [1] .

آري عمر ابن سعد نتوانست از ملك ري چشم پوشي كند اما در مقابل عظمت امام حسين عليه السلام نيز ذليل بود، و خود اعتراف داشت كه اذيت رساندن به امام حسين حرام است.


پاورقي

[1] همان مآخذ ص 127.