بازگشت

نمونه اي از قساوت سپاه يزيد با مردم مدينه


از ابن قتيبه در كتاب الامامة و السياسه نقل شده است كه: يكي از سپاهيان شام وارد منزل زني شد كه تازه زايمان كرده بود و نوزاد او در آغوشش شير مي خورد، آن مرد به زن گفت: آيا مالي داري؟ زن گفت: نه بخدا قسم، چيزي برايم باقي نگذارده اند (سپاهيان شام قبلا شهر را غارت كرده بودند) سرباز شامي گفت: يا چيزي برايم بياور و گرنه تو و اين بچه ات را مي كشم، زن صدا زد: واي بر تو، اين بچه فرزند صحابه پيامبر است، من نيز خود در بيعت شجره با پيامبر بيعت كرده ام، سپس در حالي كه به نوزادش اشاره مي كرد گفت: اي پسرم بخدا سوگند اگر چيزي داشتم، فدايت مي كردم، كه ناگاه آن ملعون پاي نوزاد را گرفت و در حالي كه طفل پستان مادر را مي مكيد، او را از دامن مادر كشيد و بر ديوار كوفت به گونه اي كه مغز كودك جلو چشم مادرش متلاشي شد و به زمين ريخت، راوي گويد: آن ملعون هنوز از خانه بيرون نرفته بود كه نصف صورتش سياه شد و زبان زد مردم شد.

عمق فاجعه آنقدر زياد بود كه تا مدتها وقتي مردي مي خواست دختر خود را تزويج كند، بكارت او را تضمين نميكرد، و مي گفت: شايد در واقعه حره آسيب ديده باشد.

و سپس از اهل مدينه بيعت گرفتند براي يزيد كه همگي بردگان او باشند، اگر خواست آنها را به بردگي بگيرد و اگر خواست آزاد كند، و مردم مدينه در حالي كه اموالشان غارت و خونهايشان ريخته و ناموسشان مورد تجاوز قرار گرفته بود همگي به جز امام چهارم و پسر ابن عباس به اين شرط بيعت كردند. [1] .

سپس مسلم ابن عقبه جنايتكار سرهاي، مردم مدينه را براي يزيد به شام فرستاد، همينكه سرها را جلو يزيد نهادند گفت: ليت اشياخي ببدر شهدوا، اي كاش اجداد من كه در بدر كشته شدند، حاضر مي بودند و مي ديدند چگونه از پيامبر اكرم انتقام گرفتم. [2] .


پاورقي

[1] تتمه المنتهي و الفصول المهمة، مؤلف گويد: يادمان هست که دختر پيامبر در مدينه فرمود: از اين شتر خلافت به جاي شير، خون تازه خواهند دوشيد! و سيدالشهداء در نامه اي نسبت به کساني که او را ياري نکردند فرمود: به رستگاري نرسند!!.

[2] الفصول المهمه از العقد الفريد.