بازگشت

مردم بخاطر دنيا از اميرالمؤمنين اعراض كردند


خاندان پيامبر در مقابل آن همه خرجهاي بيجا كه عثمان و معاويه داشتند و چه بسا حق السكوت بود، به شدت مخالفت مي كردند و همين امر باعث اعراض مردم از آنها شد، مردمي كه بدنبال دنيا و شيفته دنيا هستند، وقتي عدالت به دنياي آنها لطمه بزند از عدالت و عدالت گستر بيزاري مي جويند و به دنيا و دنيامدارها مي پيوندند، اميرالمؤمنين بخوبي اين را مي دانست و همين نكته را به مردم گوش زد كرد، وقتي مردم بعد از عثمان به طرف وي آمدند، حضرت فرمود: مرا رها كنيد و ديگري را دريابيد كه در آينده ما با كاري مواجه مي شويم كه وجوه و رنگها دارد و دلها براي آن استقامت نكند و عقلها ثابت نماند (مردم تحمل نكنند) همانا آفتها چون ابرها از هر طرف فراگرفته اند و راه و دليل تغيير كرده، بدانيد كه اگر من به شما جواب مثبت دهم شما را به آنچه خود مي دانم مي برم و به سخن گوينده و ملامت كننده گوش نمي دهم. [1] .

و در كافي است كه امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت پس از خلافت بر منبر رفته حمد و ثناي الهي بجاي آورده فرمود: بخدا من از غنائم شما درهمي بر نمي دارم تا وقتي كه در مدينه شاخه اي از من سرپاست، خودتان تصديق كنيد آيا من از خودم دريغ مي كنم و به شما عطا مي كنم؟ (يعني حساب كار خود را بكنيد) عقيل برادر بزرگ حضرت برخواسته عرض كرد: تو را به خدا آيا مرا با يك سياه پوست مدينه مساوي قرار مي دهي؟ حضرت فرمود: بنشين آيا اينجا كسي جز تو نبود كه سخن گويد؟!

تو بر آن سياه پوست برتري نداري مگر به سابقه (درخشان در خدمت به اسلام) يا داشتن تقوي [2] .


پاورقي

[1] بحار ج 41 ص 116.

[2] بحار ج 41 ص 131.