بازگشت

دشمني با اهل البيت، افتخار و امتياز محسوب مي شد


حجاج ابن يوسف در راهي مي رفت، شخصي نزد او آمد و گفت: خانواده ام مرا عاق كرده اند و اسم مرا علي گذارده اند نام مرا تغيير ده و مقداري نيز به من كمك كن كه نيازمندم، حجاج گفت: بخاطر زيبائي و لطافت واسطه اي كه آوردي نامت را چنين گذاردم، و سپس او را منصبي داد و گفت: برو آن جا مشغول باش. [1] .

در تاريخ آمده است كه عبدالله ابن هاني به حجاج گفت: ما مناقبي داريم كه هيچكس از عرب ندارد، حجاج گفت: چيست؟ گفت: اميرالمؤمنين عبدالملك (ابن مروان خليفه اموي) هرگز نزد ما بدگوئي نشده است، حجاج گفت: بخدا كه فضيلتي است، آن مرد گفت: از قبيله ما در جنگ صفين هفتاد نفر با معاويه بود، اما با علي فقط يك نفر بود، حجاج گفت: بخدا كه فضيلتي است، آن مرد گفت: ما زناني داريم كه نذر كردند اگر حسين ابن علي كشته شود هر كدام ده شتر جوان قرباني كنند و كردند، حجاج گفت: بخدا كه فضيلتي است آن مرد گفت: هيچ كدام از ما نيست كه به او پيشنهاد لعن علي را بكنند مگر اينكه انجام مي دهد و بعلاوه دو پسر او حسن و حسين و مادر آن دو فاطمه را نيز اضافه مي كند، حجاج گفت: بخدا كه فضيلتي است. [2] .


پاورقي

[1] شرح ابن ابي الحديد ج 4 ص 57، 58.

[2] شرح ابن ابي الحديد ج 4 ص 61.