بازگشت

سپاه اسامه و تمرد مخالفين


2 - به دنبال همين جريان، مسئله تمرد از سپاه اسامه واقع شد، پيامبر اكرم اسامه ابن زيد را كه جواني بود تقريبا هيجده ساله در واپسين لحظات زندگي خويش براي جنگ با سپاه روم در سرزمين اردن بسيج نمود، حضرت خود شخصا بسيج نمودن اصحاب را آن هم در حال مرض و تب شديد به عهده گرفت، كليه سرشناسهاي مهاجر و انصار امثال ابوبكر و عمر و ابو عبيده جراح و سعد ابن ابي وقاص را در سپاه اسامه گرد آورد و با تأكيدات فراوان آنها را سفارش نمود كه در رفتن عجله كنند.

اما اصحاب از اينكه جواني حدودا هيجده ساله بر سالمندان فرمانده شده، شديدا بر پيغمبر خورده گرفتند و حضرت در حالي كه از شدت تب سر مقدس را بسته و حوله اي بخود پيچيده بود، اعتراض آنها را روي منبر پاسخ گفت،

وقتي بيماري حضرت شدت گرفت پيوسته مي فرمود: كه در تجهيز سپاه اسامه بكوشيد، سپاه اسامه را حركت دهيد، سپاه اسامه را روانه كنيد، اما عده اي از اصحاب سستي مي كردند، تا اينكه نبي اكرم رحلت نمود و آنها از رفتن امتناع كردند، [1] پيامبر اكرم مي خواست مدينه را از وجود اين افراد خالي كند و زمينه را براي خلافت حضرت علي عليه السلام مهيا كند و جلو تندروي برخي را بگيرد تا نگويند علي جوان است و ابوبكر پيرمرد، ولي آن ها از پيوستن به لشكر اسامه امتناع كردند كه قبل از همه ابوبكر و عمر اين كار را كردند، جوهري در كتاب السقيفه مي نويسد: پيامبر پي در پي مي فرمود: سپاه اسامه را روانه كنيد، خدا لعنت كند هر كس از آن روي برگرداند. [2] .


پاورقي

[1] براي اطلاع از اين جريان به کتب مورخين اسلام مثل تاريخ طبري و ابن اثير و طبقات ابن سعد و غيره مراجعه شود.

[2] شهرستاني در ملل و نحل نيز اين جمله را نقل نموده است.