بازگشت

معروف را منكر ديدن و منكر را معروف ديدن


اين بالاترين نوع بي تفاوتي در برابر دين است كه ديوار به ديوار كفر و شرك است.

گاه چنين است كه كسي قبول دارد فلان كار منكر است، ولي اعتراف مي كند كه مثلا چه كنم، نمي توانم ترك كنم! اين فسق است. ولي اگر خدا ناكرده كسي بگويد نماز را قبول ندارم، اگر اين انكارش به


انكار خدا برگردد، اين ارتداد است. يا بگويد حجاب را قبول ندارم اگر بازگشت به انكار خداوند كند اين ارتداد است. گاه تهاجم فرهنگي آن قدر گسترده مي شود كه جامعه مبتلا به بيماري فوق مي شود: بي حجابي و بدحجابي را نشانه ي روشنفكري و برداشت درست از دين معرفي كردن! هرزگي را خوش برخوردي ديدن؟ حقه بازي و مكر و حيله را، سياست و زيركي معرفي كردن، آن چنان كه برخي از كوته بينان اين را مايه ترجيح معاويه بر علي عليه السلام مي ديدند و مي گفتند معاويه از حضرت زيرك تر است.

حضرت در پاسخ اين توهم باطل فرمود:

«والله ما معاوية بأدهي مني ولكنه يغدر و يفجر و لولا كراهية الغدر لكنت من أدهي الناس؛ [1] .

سوگند به خدا «معاويه» از من زيرك تر (سياستمدارتر) ينست، اما شيوه ي او پيمان شكني و گنه كاري است. اگر نيرنگ ناپسند و ناشايسته نبود من زيرك ترين مردم بودم».

ابن ابي الحديد مي گويد:

بعضي خيال كرده اند معاويه از علي عليه السلام سياستمدارتر بود ولي اين درست نيست؛ زيرا سياستمداراني هم چون معاويه هرگز به هدف خود نخواهند رسيد مگر اين كه طبق نظريه ي خود و مقدماتي كه لازم مي بينند عمل كنند، خواه موافق دين و شريعت باشد يا نباشد (اگر سياست به اين معناي نامشروعش باشد معاويه سياستمدارتر بود) اما سياست امام عليه السلام مقيد به حق و عدالت و دين و شريعت بود و در تمام موارد هر جا كه با آيين حق


موافق نبود اقدام نمي كرد ولي معاويه مقيد به اين اصل نبود.

معاويه در جنگك به روش زمامداران «هند» و «كسري» عمل مي نمود، ولي علي عليه السلام به سربازانش دستور مي داد: شما شروع به جنگ نكنيد، بگذاريد آن ها شروع كنند، فراريان را تعقيب نكنيد، مجروحان را به قتل نرسانيد. اين سياست علي عليه السلام بود. او همواره در پي رضاي خدا بود. دست هاي خود را بسته بود جز در آن چه خدا رضايت داشت.

آن ها كه مي گويند معاويه سياستمدارتر بود لابد به مسأله ي قرآن بر سر نيزه و امثال آن تكيه مي كنند ولي حقيقت اين است كه امام در اين جا طريق پيشرفت را خوب مي دانست و اين طرفداران وي بودند كه در اثر سرپيچي از فرمان حضرت در دام افتادند.

از ديدگاه محدود و كوته بين منحرفان، «سياست» به معناي مكر و حيله است.

از ديدگاه قرآن كريم اين انحراف بينش معلول «هواپرستي» است:

«أفرأيت من اتخذ الهه هواه و أضله الله علي علم و ختم علي سمعه و قلبه و جعل علي بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله أفلا تذكرون؛ [2] .

آيا آن كس كه هوسش را چون خداي خود گرفت و خدا از روي علم گمراهش كرد، و بر گوش و دلش مهر نهاد و بر ديدگانش پرده افكند، ديده اي؟ اگر خدا هدايت نكند چه كسي او را هدايت خواهد كرد. چرا پند نمي گيريد؟»

از اين آيه استفاده مي شود كه هواپرستي از مهم ترين موانع درك


حقيقت است و آنان در اين وادي سير مي كنند و معروف را منكر، و منكر را معروف مي بينند.

در روايتي حضرت امام صادق عليه السلام از جد بزرگوارش نبي اكرم صلي الله عليه و آله نقل مي كند كه روزي مي بينند.

«كيف بكم اذ أفسد نساؤكم و فسق شبابكم و لم تأمروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنكر؟؛

چه حالي خواهيد داشت وقتي زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق شدند و امر به معروف و نهي از منكر نكرديد؟!»

گفتند: آيا چنين زماني پيش مي آيد كه امت اسلام به اين فاجعه مبتلا شود؟ حضرت فرمود:

«نعم، و شرمن ذلك كيف بكم اذا أمرتم اذا أمرتم بالمنكر و نهيتم عن المعروف؛

بله، و بدتر از آن هم اتفاق خواهد افتاد. چه حالي خواهيد داشت آن گاه كه امر به منكر و نهي از معروف كنيد!»

اصحاب گفتند: آيا چنين اتفاقي خواهد افتاد؟ حضرت فرمود:

«نعم، و شر من ذلك كيف بكم اذا رأيتم المعروف و منكرا والمنكر معروفا؛

بله، و بدتر از آن هم مي شود، چه حالي خواهيد داشت آن گاه كه معروف را منكر و منكر را معروف ببينيد». [3] .

قرآن كريم امر به منكر و نهي از معروف را از ويژگي هاي منافقان مي شمرد. منافقان در فرهنگ قرآن آنانند كه به مكتب ايمان نياورده اند و


فقط شعار آن را سر مي دهند و آنان سمبل عالي بي تفاوتي در برابر دينند:

«المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف؛ [4] .

مردان و زنان منافق همه همانند يكديگرند؛ آن ها امر به منكر و نهي از معروف مي كنند».


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 200.

[2] جاثيه (45) آيه‏ي 23.

[3] بحارالأنوار، ج 97، ص 74.

[4] توبه (9) آيه‏ي 67.