بازگشت

هجمه به غيرتمندان


بعد ديگر بي تفاوتي، هتك غيرتمندان ديني است؛ خشك سر خواندن آن ها، فضول ناميدن آن ها، فالانژ خواند غيرتمندان ديني و... تعابيري است كه برخي از دشمنان دين يا بي تفاوت ها در برابر دين به خدمتگزاران پرشور كه جانشان مملو از غيرت ديني است، به كار مي برند. آنان بر اينند كه با اين چهره ها آن چنان برخورد كنند تا ديگر كسي را جرأت خروش و فرياد عليه بي ديني ها و منكرات نباشد! امام باقر عليه السلام اينان را بد قومي معرفي كرده است:

«قال ابوجعفر عليه السلام: بئس القوم قوم يعيبون الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر؛


آنان كه بر امر به معروف و نهي از منكر عيب وارد مي كنند بد قومي هستند».

ولي غيرتمندان ديني بايد بانشاط، استوار، همچنان به راه خود ادامه داده و به تكليف خود عمل كنند.

تاريخ، چهره هايي به قداست انبيا و امامان در باب غيرت ديني سراغ ندارد. اينان در هجوم انواع تهمت ها و جسارت ها مردانه ايستادند و به تكليف خود عمل كردند و از ميدان به در نرفتند كه هدف اساسي دشمنان از ميدان بيرون كردن حافظان حريم دين است.

مگر پيامبر ما را مفتري [1] ، ساحر [2] ، مسحور [3] ، مجنون [4] ، شاعر [5] و... نخواندند.

مگر دشمنان حضرت شعيب پيروي از راه او را مايه خسران نديدند. [6] مگر حضرت هود پيغمبر را سفيه نخواندند؟ [7] و....

در روايتي آمده است: علقمه به امام صادق عليه السلام عرض كرد: مردم تهمت هاي بزرگي به ما مي زنند به حدي كه ديگر طاقت ما تمام شده است؟ حضرت فرمود:

رضايت مردم تحصيل كردني و زبانشان كنترل شدني نيست! شما چگونه


توقع داريد كه از تير زبان مردم سالم بمانيد، در حالي كه انبيا و حجج خدا سالم نماندند: آيا يوسف را متهم به زنا نكردند؟

آيا درباره ايوب نگفتند كه گناهانش او را به اين روز (بيماري سخت) انداخته است؟

آيا داود را متهم نكردند كه عاشق همسر يكي از رزمندگانش شد. او را به جبهه فرستاد تا كشته شد و همسرش را به تزويج در آورد؟

آيا همه ي انبيا را متهم به ساحر بودن و دنيا طلب نكردند؟

آيا مريم دختر عمران را متهم به زنا نكردند؟

آيا پيامبر ما را متهم به اين نكردند كه شاعر و مجنون است؟ آيا حضرتش را متهم نكردند كه عاشق همسر زيد بن حارث شد و سرانجام با طلاق زيد او را به تزويج در آورد؟ [8] .

اين همه تهمت هاي بزرگ به اين مردان خدا زدند ولي آنان از راه خود عقب نشيني نكردند.


پاورقي

[1] سجده (32) آيه‏ي 3.

[2] يونس (10) آيه‏ي 2؛ ص (38) آيه‏ي 4.

[3] اسراء (17) آيه‏ي 47.

[4] صافات (37) آيه‏ي 36؛ قلم (68) آيه‏ي 3 و 51.

[5] صافات (37)، آيه‏ي 36.

[6] اعراف (7) آيه‏ي 90.

[7] اعراف (7) آيه‏ي 66.

[8] سفينة البحار، ج 2، ص 511.