بازگشت

حاكميت ارزش ها


از اصول بسيار مهم براي مولا علي عليه السلام حاكميت ارزش ها بود. او در روزهاي آغاز حكومت صريحا اين اصل را اعلام كرد:


«والذي بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لتساطن سوط القدر حتي يعود أسفلكم أعلاكم و أعلاكم أسفلكم و ليسبقن سابقون كانوا قصروا و ليقصرن سبقاون كانوا سبقوا؛ [1] .

سوگند به كسي كه پيامبر را به حق مبعوث كرد به سختي مورد آزمايش قرار مي گيريد و غربال مي شويد و همانند محتويات ديگ هنگام جوش و زير و رو خواهيد شد آن چنان كه بالا پايين و پايين بالا قرار خواهد گرفت. آنان كه به راستي در اسلام سبقت داشتند و كنار رفته بودند بار ديگر سر كار خواهند آمد و كساني كه با حيله و تزوير خود را پيش انداخته بودند عقب زده خواهند شد».

اين اعلان در حقيقت، اعلان حاكميت ارزش ها در حكومت مولا بود. بسياري از كساني كه در ستيز با مولا علي عليه السلام در آمدند، مي خواستند مولا دست از ارزش هاي الهي بردارد و اگر او اهل معامله بود، هيچ مشكلي براي حكومتش پيش نمي آمد، نه جنگ با ناكثين داشت و نه با قاسطين و نه با مارقين! سران شورش جمل (طلحه و زبير) خواهان امتياز بيش تر از بيت المال و واگذاري استان هاي مهم و استراتژيك بصره و كوفه به خود بودند. مولا نه به خواسته اول آن ها تن داد (كه خواهيم گفت عدالت از اصول اساسي حكومت او بود) و نه به خواسته ي ديگرشان كه در عزل و نصب ها ايمان، تعهد، لياقت و... معيارش بوده و مولا مي ديد اينان جاه طلبند. اين ها حكومت را «لقمه ي چرب» مي دانند، و كساني با اين تفكر، در كادر حكومتي مولا، كه اساس آن اين است كه مسؤوليت امانت است، جايي ندارند.


در همان روزهاي آغاز حكومت حضرت برخي پيشنهاد كردند كه فعلا معاويه را در شام ابقا كند و بعد از آن كه حكومت حضرت استقرار يافت او را بر كنار نمايد. حضرت فرمود:

«لا والله لا استعمل معاوية يومين أبدا؛

به خدا قسم حتي براي دو روز هم معاويه را به كار نمي گيرم».

اين، يعني پاي بندي بر اصول و نفي تساهل وتسامح و معامله ناپذيري بر سر اصول!


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 16.