بازگشت

زمينه هاي رنگ باختن معنويت


زمينه ساز اين انحراف بزرگ، انحراف سياسي بود كه بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله در ميان امت اسلام جان گرفت. بي ترديد اگر سايه ي امامت عدل و زهد علوي از آغاز بعد رحلت پيامبر بر سر مردم سايه گستر بود، همان جو ايمان و ايثار و فداكاري ادامه مي يافت. بي ترديد حاكميت نقش مهم و مؤثري در تعالي يا سقوط جامعه دارد. در سخني از امام علي عليه السلام رسيده است:

«الناس بأمرائهم أشبه منهم بآبائهم؛

مردم به حاكمانشان شبيه ترند تا به پدرانشان».

دومين عامل زمينه ساز دوري از معنويت، موج گسترده ي فتوحات در دوره ي خلفا بود. اين فتوحات گرچه بر جغرافياي كشور اسلامي افزود ليكن علاوه بر آن كه در اين ها فقط «فتح خاك» مطرح بود «فتح دل ها» و كاي فرهنگي براي هدايت و رشد مردم صورت نمي گرفت، اين فتوحات جامعه اسلامي را به سرعت به سوي مادي گرايي و دنياپرستي برد. زيرا كه غنايم اين جنگ ها از آن فاتحان بود و شركت در يكي از فتوحات بزرگ همراه با غنايم فراواني بود كه كافي بود يك رزمنده با حضور در يكي از نبردها به اوج رفاه برسد. در حاشيه ي همه اين مسايل مديران اين برنامه «فتوحات» يك هدف ديگر را هم دنبال مي كردند و آن


مشغول كردن مردم به جنگ هاي برون مرزي بود تا از امر مهم خلافت و امامت غافل شوند واين مسأله اي است كه حتي درهمان دوره برخي تيزبينان به آن رسيده بودند.

علاوه بر اين دو عامل، عامل سومي هم در رنگ باختن معنويت و گرم شدن تنور دنياگرايي نقش داشت و آن حاتم بخشي هاي فراوان عثمان از بيت المال بود. در دوره ي عثمان با بيت المال هم چون اموال شخصي خليفه برخورد شد و به تعبير امام علي عليه السلام:

«فيتخذوا مال الله دولا؛ [1] .

پس بيت المال را به غارت بردند».

«بيت المال» در اين دوره «بيت مال مسلمانان» نبود بلكه بانك مركزي شخصي خليفه بود كه به هر كسي مي خواست و به هر مقدار مي بخشيد به ويژه به بستگان و نزديكانش:

«و قام معه بنوا أبيه يخضمون مال الله خضمة الابل نبتة الربيع؛ [2] .

و بستگان پدري اش برخاستند؛ آن ها هم چون شتران گرسنه اي كه بهاران به علف زار بيفتند و با ولع عجيبي گياهان را ببلعند براي خوردن اموال خدا دست از آستين برآوردند».

پر واضح است اين گونه حاتم بخشي ها حريصان بر دنيا را حريص تر كرده و تمام معنويت را تحت الشاع قرار مي دهد.

رنگ باختن معنويت تأثير در روي آوردن به متاع دنيا دارد و متقابلا آن هم تأثير در كم رنگ شدن معنويت دارد. اين حقيقت را قرآن كريم چنين


تبيين مي كند:

«فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا؛ [3] .

پس بعد از آن ها (پيامبران) فرزندان ناشايسته اي [4] روي كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و پيروي از شهوات نمودند و به زودي مجازات گمراهي خود را خواهند ديد».

طبق اين آيه ي شريفه فرزندان ناخلف انبيا به جاي پيروي راه آنان، دو كار انجام دادند: 1. نماز را ضايع كردند؛ 2. رهرو شهوات شدند.

برخي گفته اند مقصود از اضاعه نماز در اين جا ترك آن است، برخي ديگر گفته اند تأخير آن از وقت است، گروهي ديگر گفتند مقصود انجام دادن اعمالي است كه نماز را در جامعه ضايع مي كند. ولي به نظر مي رسد معناي جامع تر از همه ي اين ها آن باشد كه اينان از معنويت فاصله گرفتند، چرا كه نماز در بسياري از آيات قرآن «سمبل همه معنويات است». مرحوم علامه طباطبايي در ذيل آيه ي 37 سوره نور مي گويد:

«اقامه نماز سمبل عمل كردن به همه ي وظايف بندگي است». [5] .

مقصود از پيروي شهوات، غوطه ور شدن در خواسته هاي نامشروع و حيواني است. اين تأثير متقابل روي گردان شدن از معنويت و رو آوردن به شهوات دنياست.


در روايتي از حضرت امام علي عليه السلام رهروي شهوات چنين تفسير شده است:

«من بني الشديد و ركب المنظور و لبس المشهور». [6] در اين روايت سه مصداق براي اتباع شهوات آمده: 1. ساختن خانه اي آن چناني؛ 2. مركب هاي چشم پركن و طاغوتي؛ 3. لباس هاي زننده كه مايه انگشت نما شدن است.

آري آنگاه كه معنويت و ارزش هاي الهي رنگ باخت، ارزش مي شود خانه ي آن چناني، مركب طاغوتي، لباس مشهور!

پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به صراحت پيش بيني همين وضعيت را براي امت اسلام كرده است: در حديثي كه در بسياري از كتب دانشمندان اهل سنت آمده چنين مي خوانيم: پيامبر هنگامي كه آيه ي «فخلف...» را تلاوت كرد، فرمود:

«يكون خلف من بعد ستين أضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات، فسوف يلقون غيا، ثم يكون خلف يقرؤون الصلاة لا يعدو تراقيهم...؛ [7] .

بعد از شصت سال افرادي روي كار مي آيند كه نماز را ضايع مي كنند و در شهوات غوطه ور مي شوند و به زودي نتيجه ي گمراهي خود را خواهند ديد و بعد از آن ها گروه ديگري روي كار مي آيند كه قرآن را با آب و تاب مي خوانند ولي از شانه هاي آن ها بالا نمي رود (چون نه از روي اخلاص است و نه براي تدبر و انديشه براي عمل، بلكه از روي ريا و تظاهر است و يا قناعت كردن به الفاظ و به همين دليل اعمال آن ها به مقام قرب خدا بالا نمي رود)».


قابل توجه اين كه اگر مبدأ شصت سال را هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله بگيريم، درست منطبق بر زماني مي شود كه «يزيد» بر اريكه ي قدرت نشست و سالار شهيدان امام حسين عليه السلام و يارانش شربت شهادت نوشيدند و بعد از اين باقي مانده دوران بني اميه و بني عباس است كه از اسلام به نامي قناعت كرده بودند و از قرآن به الفاظي.

اوج افول معنويت در دوره ي حاكميت يزيد بود؛ چرا كه در رأس حكومت گسترده ي اسلام شخصي قرار گرفته بود كه جز به شكم و شهوت نمي انديشيد و بي ديني و هرزگي او ضرب المثل بود، و در پي آن نيز امت اسلامي نيز آن بهاي شايسته را به معنويت نداده ماديت و مادي گرايي جاي آن را گرفته بود. پيامد اين انحطاط هم شهادت بزرگ انسان برگزيده خداوند، سالار شهيدان و ياران فداكارش بود.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، نامه‏ي 62.

[2] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 3.

[3] مريم (19) آيه‏ي 59.

[4] خلف به معناي فرزندان ناصالح و به اصطلاح ناخلف است و «خلف» به معناي فرزندان صالح.

[5] تفسير الميزان، ج 15، ص 138.

[6] تفسير صافي، ج 3، ص 287؛ تفسير بيان السعادة، ج3، ص 9.

[7] تفسير الميزان، ج 14، ص 84.