بازگشت

عبرت در قصه ي حضرت يوسف


قرآن كريم پس از آن كه سوره ي يوسف سرگذشت حضرت يوسف و برادرانش و انبيا و رسولان گذشته و اقوام مؤمن و بي ايمان را ذكر


مي كند، مي فرمايد:

«لقد كان في قصصهم عبرة لأولي الألباب؛ [1] .

به راستي در سرگذشت آنان، براي خردمندان عبرتي است».

اين سرگذشت ها آيينه اي است كه مي توانند عوامل پيروزي و شكست، كاميابي و ناكامي، خوشبختي و بدبختي، سربلندي و ذلت و خلاصه آن چه در زندگي انسان ارزش دارد و آن چه بي ارزش است، در آن ببينند آينه اي كه عصاره ي تمام تجربيات اقوام پيشين و رهبران بزرگ در آن به چشم مي خورد و آيينه اي كه مشاهده ي آن عمر كوتاه هر انسان را به اندازه ي عمر تمام بشر طولاني مي كند.

تنها سرگذشت حضرت يوسف كه قرآن «أحسن القصص» ناميده است، [2] مي تواند ده ها عبرت را پيش روي آدمي قرار دهد از جمله:

- نقش ارزنده ي ايمان و تقوا در سربلندي و سرافرازي در همين دنيا؛

- نقش مخرب حسد و آثار زيان بار آن و سرنوشت شوم حسودان؛

- نقش عفت و پاكدامني و ننگ بي عفتي و عظمت و شكوه پارسايي در برابر آن؛

- خنثي شدن مكر و توطئه ي دشمنان در سايه ي استقامت بر ايمان؛

- گذشت و عفو از موضع قدرت؛

- احساس تنهايي نكردن در بحران تنهايي؛

- مأيوس نشدن از رحمت خداوند؛

و....


مهم آن است كه اين عبرت ها را از اين بهترين قصه ها بياموزيم. بسيارند كساني كه هنوز به داستان يوسف به عنوان يك ماجراي عشقي جالب مي نگرند و با دادن شاخ و برگ هاي دروغين به اين داستان سعي دارند از آن ماجراي سكسي بسازند! اين نشان عدم شايستگي و كوته انديشي است وگرنه اصل داستان ارزش هاي والاي اخلاقي و انساني را در خود جاي داده است.


پاورقي

[1] يوسف (12) آيه‏ي 111.

[2] يوسف (12) آيه‏ي 3.