بازگشت

مقدمه


اين مقاله از گزارش؛ محمّد رضا حكيمي، چاپ اوّل: قم، انتشارات دليل ما، 1384، گرفته شده است.

در اسلام، اموري وجود دارد، كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله - براي بقاي دين و عزت و قدرت مسلمين - درباره آنها تأكيد بسيار كرده اند. و چون همه مسلمانان از روز وفات پيامبرصلي الله عليه وآله به آن سفارش هاي الهي و تأكيدهاي حياتي، چنانكه بايد عمل نكردند، و در مواردي راه را به عكس پيمودند، آن قدرت و عزت جهاني كه قرآن براي مسلمانان پيش بيني كرده بود «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ ي وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» [1] تحقق نيافت. باري، ما در اين مقاله كوتاه در صدد بيان همه آن امور نيستيم، فقط - به مناسبت ايام - به ذكر يكي از آنها مي پردازيم و آن موضوع، واقعه بي نظير عاشورا، و حماسه شورگستر عاشوراييان است.

از سالي كه پيامبرصلي الله عليه وآله به مدينه هجرت كردند)10 سال آخر عمر)، و در مدينه قبايل اوس و خزرج را متحد ساختند، و آنان مسلمان شدند، و پيامبر اكرم، مركز قدرت اسلامي را پي ريختند، بني اميه كه دشمنان سرسخت اسلام و بخصوص عدالت قرآني بودند (و بازار مكه، به سركردگي ابوسفيان در اختيار آنان و بازرگاني جزيرة العرب - به طور عمده - با آنان بود)، و با دربار مسيحي بيزانس نيز رابطه نزديك داشتند (بخصوص ابوسفيان و خاندانش)، و همه گونه منافع به جيب آنان سرازير مي شد، از فكر مبارزه با شخص پيامبرصلي الله عليه وآله اندك اندك منصرف شدند (بويژه پس از جنگ هايي كه با مسلمانان مدينه (انصار) كردند و شكست خوردند) و به فكر مقابله با عدالت قرآني، پس از درگذشت پيامبرصلي الله عليه وآله افتادند.

از سويي ديگر فكر كردند كه چرا وحدت و قدرتي را كه پيامبرصلي الله عليه وآله به نام اسلام در جزيرة العرب به وجود آورده است از بين ببرند، بلكه كار عاقلانه اين است كه به آن نزديك شوند، و كم كم آن را تصاحب كنند. چنانكه ابوسفيان - بعدها - روزي بر سر قبر شهداي احد آمد و پا به قبرها مي زد (از جمله قبر جناب حمزه، عموي بزرگوار پيامبرصلي الله عليه وآله كه در جنگ احد شهيد شده بود و سيد الشهداي احد بود) و مي گفت: «آنچه را بر سر آن با ما جنگيدند، اكنون در دست ما و فرزندان ماست». [2] .

اين بود كه اجراي همه طرح ها - با كمك مسيحيت و يهود جزيرة العرب، و پشتيباني نامرئي دربار بيزانس - براي پس از پيامبرصلي الله عليه وآله گذاشته شد، يعني ايستادن تا آخرين مرحله در برابر اجراي قرآن، و گسترش عدالت، و تعديل ثروت، و ريشه كن كردن بردگي، و از ميان بردن فواصل طبقاتي (و آقايي جمعي و نوكري همه جامعه)، و نشر فرهنگ انساني قرآن، به دست علي بن ابي طالب عليه السلام كه پيامبرصلي الله عليه وآله در غديرخم فرموده بود، كه تنها مفسر قرآن و عامل به قرآن در ميان شما علي عليه السلام است. اوست برقراركننده مساوات (أَقْسَمَكُمْ بِالسَّوِيَّه؛ مساوات گراتر از همه در تقسيم امكانات بين مردم علي است). از سوي ديگر پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله - بنابر نقل كتاب هاي معتبر اهل سنّت و شيعه - خواب ديده بود كه بوزينه هايي بر منبر او بالا مي روند، و بعدها تعبير شد به كساني مانند يزيد و وليد و امثال آنان، كه كعبه را به منجنيق (توپ) بستند، و حرم پيامبرصلي الله عليه وآله را در مدينه مورد هجوم نظامي قرار دادند، و در آنجا دست به اعمال ضد عفت زدند (كه مورخين سني و شيعه نوشته اند: هزار فرزند نامشروع سپس در مدينه تولد يافت)، و از همه فجيع تر، پسر پيغمبرصلي الله عليه وآله و امام زمان خود، حضرت امام حسين عليه السلام را با لب تشنه شهيد كردند، و نواميس پيامبرصلي الله عليه وآله را به اسارت بردند و در شهرها و بيابان ها گرداندند.

و اين چگونگي ها و پيشامدها را پيامبر اكرم، به علم الهي، از پيش مي دانست، و مي دانست كه فرزندش حسين عليه السلام براي دفاع از دين خدا (يعني توحيد و عدالت) قيام مي كند و شهيد مي شود. از اين رو براي اينكه در اذهان مسلمانان وارد كند كه دين اسلام و كتاب خدا، پس از فوت او، در معرض نابودي قرار مي گيرد، و دولت طلبان بر سر كار مي آيند، و عدالت خواهان قتل عام مي شوند، و پرچمدار بزرگ انقلاب قرآني، در برابر دشمنان گوناگون و متحد شده اسلام و قرآن، حسين عليه السلام است، و روز موعود، يعني روز تلألؤ خورشيد در خون خدا، روز عاشوراست، و حفظ رسالت همه پيامبران، و زنده ماندن «أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمّداً رَسُولُ اللَّهِ» (چنانكه امام سجادعليه السلام بدان تصريح كرده اند كتاب قيام جاودانه) و از ميان نرفتن كتاب خدا قرآن، در گرو قيام و شهادت حسين عليه السلام است، و شهادت حسين عليه السلام كه حيات مجدد اسلام است (نه از بين رفتن حسين و يارانش)، از روز ولادتش اعلام شده است، تا جاودانگي يابد، و هميشه اين خون زنده باشد و بجوشد، و اسلام عدالت را زنده نگاه دارد.

اين امور بنيادين - در اسلام و تاريخ اسلام - بود، كه بنابر تحقيقات مستند علّامه اميني (صاحب كتاب جهاني الغدير)، در كتاب «سيرتنا و سنتنا» از مآخذ اهل سنّت، خود پيامبرصلي الله عليه وآله در زمان حيات خود، كه هنوز بيش از پنجاه سال به قيام حسيني باقي مانده بود، شهادت حسين عليه السلام را مانند مجلس عزاداري مطرح مي كرد، تا نامسلماناني بعد پيدا نشوند كه روز شهادت نور چشم پيامبرصلي الله عليه وآله را جشن بگيرند، و عزاداران پسر پيامبر را بكشند، و ادعاي مسلماني - يعني ايمان به همين پيامبرصلي الله عليه وآله - هم داشته باشند. زهي بي شرمي روزگار و انسان روزگار!

باري، قرآن كه روز وفات پيامبرصلي الله عليه وآله، با حذف امام علي بن ابي طالب عليه السلام كنار گذاشته شد، و عمل به قسط قرآن كه نسخ گرديد، دوباره در روز عاشورا زنده گشت و به ميدان آمد.

قرآن كريم، شعار انبياي الهي را دو چيز دانسته است:

1. «أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ؛ [3] خداوند را عبادت كنيد.» (توحيد)

2. «وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ؛ [4] عدالت معيشي را زنده سازيد.» (عدل)

اين است كه هميشه بازارها با قرآن و عملي شدن احكام قرآن مشكل دارند، از بازار سفياني مكه بگيريد تا بازار عباسي بغداد، و بازار نيشابور در زمان ناصر خسرو، و بازار ري در زمان سلجوقيان و....

و اين است كه دين خدا در دو چيز خلاصه مي شود: 1. توحيد؛ 2. عدل. و اين است كه ائمّه طاهرين عليهم السلام همواره بر دو چيز تأكيد كرده اند: توحيد (تصحيح رابطه انسان با خدا)، عدل (تصحيح رابطه انسان با انسان و ديگر موجودات).

يكي از بزرگ ترين بزرگان تاريخ تشيع در علم و عمل، و سياست و عدالت، و فرهيختگي و ادب، و كرم و سخاوت، و عزت و رادمردي، يعني جناب صاحب بن عباد طالقاني (م: 385 ق)، اين دو بيت را در همين زمينه گفته است، كه بايد زبان حال هر شيعه اي در تاريخ و جهان باشد:



لَوْ شُقَّ عَنْ قَلْبِي يُري وَسَطُهُ

خَطّانِ قَدْ خُطّا بِلا كاتِبٍ



ألْعَدْلُ وَ التَّوْحِيدُ فِي جانِبٍ

وَحُبُّ أَهْلِ الْبَيْتِ فِي جانبٍ



اگر دل مرا بشكافند، دو خطي كه دست غيب نوشته است در آن مي بينند. يك خط نوشته است: توحيد و عدل، و يك خط نوشته است؛ دوستي و محبت اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله.

اين است حق و مذهب حق، يعني مذهبي كه از همه ابعاد سعادت انسان را تأمين مي كند، تا هميشه. و صراط المستقيم ثقلين (كه پيامبرصلي الله عليه وآله سفارش منحصر كرده است) همين است.

اكنون مي نگريد كه عاشورا پرچم بزرگي است در دست بشر، (پرچمي كه نور خورشيد و خون انسان از آن مي بارد)، براي آزاديخواهي و عدالت طلبي، ليكن نكته تاريخ ساز و مهمي كه در عاشورا نهفته است و همواره فراموش شده و مغفول است، اين است كه اين حقيقت تاريخي، يك حقيقت مركب است از دو امر مهم: قيام؛ پيام.

قيام عاشورا، بجز اينكه جباران و فاجران بني اميه را رسوا كرد (و نشان داد كه خلافت رسول اللَّه كه آنان ادعا مي كنند، جز سلطنت عربي و نژادي چيز ديگري نيست)، و سرانجام سلطنت جبار و فاسد اموي را ساقط نمود، در طول تاريخ قيام هاي ديگري را نيز پديد آورد، مانند قيام زيد، و قيام يحيي بن زيد، و قيام حسين بن علي (شهيد فخ)، و قيام سادات موسوي از فرزندان امام موسي بن جعفرعليه السلام... اما شيعه بيشتر به آن، بُعد عاطفي داد تا بُعد حماسي، و هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ (حماسي ترين شعار تاريخ) را، در اوقات بسياري به دست فراموشي سپرد، و با اين همه بعد «قيام عاشورا» به سرنوشت بعد «پيام عاشورا» دچار نگشت، چون بعد پيام عاشورا يعني عدالت به كلي فراموش گشت.

واقعه عاشورا، در حادّترين شرايط خود، 24 ساعت را اشغال كرد: از عصر تاسوعا كه عمر سعد فرمان هجوم به خيمه هاي خاندان پيامبرصلي الله عليه وآله را صادر كرد، تا عصر عاشورا كه سر پسر پيامبرصلي الله عليه وآله بر سر نيزه رفت. و در اين يك شبانه روز، امام حسين عليه السلام - وارث آدم عليه السلام تا خاتم صلي الله عليه وآله - دو مسئله اصلي رسالت انبيايي يعني نماز و عدالت را به گوش همه تاريخ و همه جهان و جهانيان رسانيد.


پاورقي

[1] سوره منافقون، آيه 8. [عزّت تنها از آنِ خدا و پيامبرش و مؤمنان است].

[2] سفينة البحار، ج 1، ص 633 (چاپ سنگي).

[3] سوره مائده، آيه 117؛ نحل، آيه 36؛ مؤمنون، 32؛ نمل، آيه 45.

[4] سوره انعام، آيه 152؛ اعراف، آيه 85؛ هود، آيه 85.