بازگشت

نظم در سپاه و فرماندهي


امام حسين عليه السلام اسوه نظم و نظام در ساماندهي لشگريان خويش بود. و از اين جهت نيز آموزه هايي براي پيروان خود دارد، براي نمونه به موارد زير توجه كنيد:

1 - امام عليه السلام براي سپاه خويش پرچم و علامت و يك نفر علمدار معين كرد كه پرچمدار او برادرش ابوالفضل عليه السلام بود [1] و همين امور موجب نظم سپاه و جمع شدن سپاهيان گرد يك محور مي شد.

2 - امام عليه السلام طرف راست و چپ لشگر را مجزا و منظم نموده


بود [2] .

3 - سلسله مراتب در سپاه امام حسين عليه السلام رعايت مي شد براي مثال، در عصر تاسوعا وقتي لشكر دشمن به قصد حمله حركت مي كند امام عليه السلام از عباس عليه السلام برادرش مي خواهد كه از سپاه دشمن سؤال كند: قصدشان چيست؟

او سؤال امام را از دشمن مي پرسد ولي جواب آنها را نمي دهد بلكه از آنها مي خواهد كه صبر كنند و سخنان سران سپاه دشمن را به امام عليه السلام منتقل مي كند تا از امام پاسخ آنها را دريافت كند [3] .

4 - امام حسين عليه السلام در انجام فرمان هاي نظامي دقيق و باصلابت بود و براي مثال وقتي مسلم بن عقيل كه مامور رساندن نامه امام بود راه را گم كرد و با مشكل روبه رو شد براي حضرت نامه اي نوشت كه مرا از اين ماموريت معاف بداريد و يك نفر ديگر بفرستيد. حضرت با صلابت با او برخورد كرد و استعفاي او را نپذيرفت و فرمود:«مي ترسم اين مطلب ناشي از ترس باشد.» [4] .

اين برخورد قاطع امام عليه السلام در عصر ما نيز در ارتش ها عمل مي شود يعني امروزه در ارتش هاي منظم جهان استعفاي افراد نظامي را در جنگ نمي پذيرند.

5 - سپاهيان امام حسين عليه السلام چنان آموزش ديده بودند كه همه اخبار نظامي را سريعا به فرمانده مي رساندند:

يعني همه افراد سپاه خود را مسؤول كسب خبر و گزارش آن به


فرماندهي مي دانستند و از اين رو وقتي در عصر تاسوعا جنب و جوشي در سپاه دشمن بوجود آمد و صداي نزديك شدن آنها شنيده شد از طرفي زينب عليه السلام فورا امام را در جريان قرار داد [5] و از طرف ديگر عباس عليه السلام به امام گزارش داد [6] خودسرانه تصميم نمي گيرند.

6 - ياران امام بدون اجازه ي فرمانده اقدامي نمي كردند، براي مثال:

در شب عاشورا حبيب بن مظاهر به هلال مي گويد: به خدا قسم اگر به خاطر انتظار فرمان امام نبود در همين شب عجله مي كردم و كار دشمن را با شمشيرم علاج مي نمودم [7] .

7 - حضرت ابوالفضل عليه السلام مظهر اطاعت محض از فرماندهي بود براي مثال:

وقتي به او دستور مي رسد كه براي بچه ها آب بياورد با دل و جان اطاعت مي كند و اين دستور را تا سر حد شهادت دنبال مي نمايد و حتي هنگامي كه دست هاي مباركش قطع مي شود آب را با دندان حمل مي كند. و اين ابوالفضل قهرمان و شجاع است كه براي رفتن به ميدان جنگ هم اجازه مي گيرد و... [8] .

8 - هر كدام از اصحاب امام حسين عليه السلام كه مي خواستند به ميدان نبرد بروند و با دشمن نبرد كنند از امام اجازه مي گرفت، و اين كسب اجازه ها به طريق جالب و مؤدبانه اي بود كه در تاريخ اين گونه حكايت شده:

السلام عليك يابن رسول الله «صلي الله عليه و آله و سلم» فيجيبه


الحسين: و عليك السلام و نحن خلفك...

اصحاب يكي پس از ديگري خدمت امام مي رسيدند و مي گفتند: سلام بر تو اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم.

و امام پاسخ مي فرمودند: «سلام بر تو باد، ما هم پشت سر تو مي آييم.» [9] .


پاورقي

[1] موسوعه...، ص 298 و 471.

[2] همان، ص 422.

[3] همان، ص 391.

[4] همان، ص 314.

[5] موسوعه...، ص 390.

[6] همان، ص 391.

[7] همان، ص 407.

[8] همان، ص 471 و 472.

[9] همان، ص 458.