بازگشت

عواقب مخالفت با دستورات رهبري


مهمترين عواقب مخالفت با دستورات رهبري آن است كه در كلام امام حسين عليه السلام بيان شده «خداوند آن كسي را كه از امامش حمايت نكند دچار عذاب دردناكي مي كند.»

چنين سخناني در كلمات شريف ائمه عليه السلام بسيار ديده مي شود كه ما به يك روايت اكتفاء مي شود.

عن ابي عبدالله: قال: قال اميرالمؤمنين عليه السلام لاتختانوا و لاتكم و لاتغشوا هداتكم و لاتجهلوا ائمتكم و لاتصدعوا عن حبلكم فتفشلوا و تذهب ريحكم، و علي هذا فليكن تأسيس اموركم و الزموا هذه الطريقة، فانكم لو عاينتم ما عاين من قدمات منكم ممن خالف ما قد تدعون اليه لبدرتم و خرجتم و لسمعتم و لكن محجوب عنكم ما قد عاينوا و قريبا ما يطرح الحجاب.

امام اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: به رهبران خود خيانت نكنيد، و نسبت به راهنمائي شما ناراستي نكنيد. پيشوايان خود را نادان نخوانيد و از ايمان وحدت مسلمين پراكنده نشويد كه سست مي شويد و شوكت و قدرت شما از بين مي رود. پايه كارهاي شما بايد روي اين اساس


باشد، و ملازم اين روش باشيد، چون اگر شما مشاهده مي كرديد آنچه را مردگان از شما كه مخالف دعوت شما بودند، مشاهده كردند، شما هم شتاب مي كرديد و بيرون مي آمديد و فرمان مي برديد (يعني مردم قبل از شما مخالفت از دستورات رهبري كردند و دچار عذاب الهي شده اند شما اگر آن وضع را مي ديديد بسوي اطاعت از دستورات رهبري شتاب مي كرديد) ولي آنچه را كه آنها مشاهده كردند، از شما پوشيده شده و بزودي پرده برداشته شود (و شما نيز عذاب را مشاهده كنيد). [1] .

ممكن است طرح ايرادي نسبت باين بحث شود: از اينكه منظور از اين احاديث امامت هستند نه رهبراني كه جانشينان ائمه عليه السلام مي باشند از قبيل رهبران عام هچون علماء و فقهاء و يا مقام معظم رهبري كه در ايران به عنوان يك اصل حكومتي مطرح شده و اطاعت از دستورات او را واجب مي دانند و به عنوان ولايت فقيه اصل حاكم قرار داده اند. در اين صورت آيا اگر كسي نسبت به دستورات فقهاء و رهبري دين به مفهوم ولايت فقيه نافرماني كند دچار عذاب الهي نمي شود و از اهل نجات است؟ زيرا روايات مخصوص امامت عليه السلام مي باشد و شامل حال چنين رهبراني نمي شود.

پاسخ ايراد بسيار روشن است: زيرا ولايت فقيه در نزد طرفداران آن، بدين معني است كه فقيه عادل جامع الشرائط حكمي را كه صادر مي كند مطابق با رأي ائمه عليه السلام مي باشد با كتاب خدا و سنت پيامبر و اجماع فقهاء و عقل، برابري مي كند او سخني مي گويد كه علي عليه السلام در حكومت خود نسبت به مردم چنين سخن را داشت. رهبري در دفاع از مردم - دولت - قانونگذاران يا در قانوني و حكمي خداي خويش را مي بيند و بر اساس مخالفت با هواي نفس و مطابقت با فرمان مجريان واقعي دين رأي خود را ابلاغ مي كند. با توجه به اين اصل، مخالفت با حكم صادره از طرف رهبري مخالفت از ائمه عليه السلام است و مخالفت ائمه عليه السلام نافرماني خدا محسوب مي شود و لذا مورد عذاب الهي مي شود.

از طرفي يكي از وظايف فقيه اين است كه تمام امور جامعه را رهبري كند همان اموري كه امام عليه السلام مستقيما انجام مي داده است. نه اينكه كار او خلاصه در افتاء


گردد. دين، نظامي دارد كه بسياري از وابستگيها را در اجتماع بوجود مي آورد، تنها افتاء در زمينه برخي مسائل نيست. آن اموري كه وابسته هايي ميان اجتماع و دين است به رهبري فقيه نيازمند است و مرحوم نراقي در اين زمينه بحثي دارد مراجعه به كتاب شريف عوائد الايام گردد. [2] .

با توجه به استنباط فوق بروايت زير توجه كنيد:

ينظران الي من كان منكم ممن قد روي حديثنا، و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا، فليرضوا به حكما فاني قد جعلته عليكم حاكما، فاذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه فانما استخف بحكم الله، و علينا رد، والراد علينا الراد علي الله و هو علي حد الشرك بالله. [3] .

در حديث مقبوله ي عمر بن حنظله چنين آمده است:

طرفين دعوا بايد به كسي نظر داشته باشند كه حديث ما را روايت مي كند، و در حلال و حرام ما دقت و توجه زيادي دارد، و احكام ما را به خوبي مي شناسد، اگر چنين شخصي را يافتند، بايد راضي به حكم او باشند، چرا كه من او را در ميان شما حاكم قرار داده ام پس اگر بر نظر ما حكمي را صادر كند واز او پذيرفته نشود، حكم خدا كوچك و سبك شمرده شده و اين عمل به منزله ي رد ما است، و كسي كه ما را رد كند، خدا را رد كرده و كسي كه خدا را رد كند، در حد شرك به او مي باشد و مشرك است. [4] .



پاورقي

[1] ترجمه‏ي اصول کافي، ج 2، ص 262، ج 3.

[2] ص 7، چاپ وزارت ارشاد اسلامي.

[3] فروع کافي، ج 7، ص 412، حديث 5.

[4] فروع کافي، ج 7، ص 412، حديث 5.