بازگشت

تعريف ولايت فقيه


تعريف جامعي از ولايت فقيه اين است كه مجتهدي كه از دو ويژگي حاصل بهره مند


باشد سرپرستي مردم را متعهد شود. يكي: دانش به تمام قوانين از عبادات و معاملات و احكام حكومتي و سياسيات كه او را مجتهد مطلق مي گويند بنابراين اصل، مجتهد متجزي يعني شخصي كه به پاره اي از ابواب فقه تسلط دارد ولي در قسمتهاي ديگر از بابهاي فقه از روي دليل و استنباط مهارت ندارد نمي تواند عهده دار ولايت عامه مردم، در لواي رهبري حكومت اسلامي باشد.

ديگر اينكه: عادل باشد و از روي عدالت بر مردم حكم كند و از هواي شيطاني مبراء باشد؛ زيرا ولي جائر و ظالم جامعه را به فساد و تباهي مي كشد اما در حكومت الله، نظام جامعه چون بر منوال قوانين وحي است از نظامهاي بسيار قوي در مسائل اجتماعي خواهد بود كه در رأس آن سرپرستي آگاه و عادل مي باشد.

با توجه باين تعريف ولايت فقهاء، ولايت، اعتباري است نه اينكه معادل با ولايتهاي تكويني باشد زيرا در ولايت فقيه اعتبار قوانين حكومتي است از طرف فقيه، بر اين اساس، فقيه معتبر است. مثل مالكي كه اعتبار بيع مي كند و اين اعتبار را با لفظ «فروختم» ابراز مي كند. ولي ولايت تكويني جعل تكويني است و معتبري ديده نمي شود بلكه اراده ي تكويني خدا است و بر اساس «كن فيكون» اداره مي شود.

موقعيتي كه فقيه و امام (ع) دارند فرقي نمي كند چون امام عليه السلام براي مناصب حكومتي فردي را تعيين مي كند همچون نصب استاندار - فرماندار - قيوميت براي صغار - ولي فقيه نيز اين اعتبار تشريعي را دارد، مي تواند محدوده فعاليت امام عليه السلام در حكمهاي حكومتي خود به اجرا بگذارد.

همانطوري كه امام عليه السلام در تعزيرات حد دارد و بر اساس آن حد، صد تازيانه نسبت به زناي غير محصنه اجرا مي كند و هيچگاه كمتر از آن محدوده ي معين را نمي تواند مجري باشد. فقيه عادل ولايت بر اجراء همان وظيفه امام عليه السلام را دارد اين مقدار را اعتبار مي كند و شخصي آن را بر متهم وارد مي سازد.

چنانكه اخذ ماليات از قبيل خمس و زكات - جزيه - خراج اراضي خراجيه از شؤنات حكومت اسلامي است. ولي مسلمين متصدي اين امور خواهد بود تفاوتي ندارد كه حاكمان و مجريان حكومت، پيامبر صلي الله عليه و آله يا امامان پاك و معصوم باشند يا اينكه نائب عام آنها ولي فقيه باشد. تنها تفاوتش اين است كه فقهاء، ولايت مطلقه


ندارند يعني ولايتشان در تمام موارد همچون ولايت ائمه عليهم السلام نيست. گرچه بعضيها پا را فراتر گرفته و ولايت مطلقه را در حق فقهاء پذيرفته اند.

در اينجا به چند روايت پيرامون مباحث گذشته استشهاد مي كنم تا اينكه حقائق را از زبان پيام آورندگان حقيقي خدا بشنويد.

1- قال اميرالمؤمنين عليه السلام: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: اللهم ارحم خلفائي - ثلاث مرات - قيل يا رسول الله و من خلفائك؟ قال: الذين يأتون من بعدي يروون حديثي و سنتي فيعلمونها الناس من بعدي.

اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: خدايا! جانشين مرا رحمت كن. سه بار اين دعا را فرمودند. گفته شد اي رسول خدا! خلفاء و جانشينان شما چه كساني اند؟ حضرت فرمود: آنانيكه بعد از من حديث و سنت مرا روايت مي كنند و پس از من آن را بر مردم مي آموزند. [1] .

2- عن ابي عبدالله عليه السلام قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: الفقهاء أمناء الرسول مالم يدخلوا في الدنيا. قيل يا رسول الله: و ما دخولهم في الدنيا؟ قال: اتباع السلطان فاذا فعلوا ذلك فاحذروهم علي دينكم.

امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل فرمود: فقيهان مورد اعتماد پيامبران و فرستادگان خدايند تا هنگامي كه مطامع و لذائذ و ثروتهاي نادرست دامن گير آنان نشود.

عرض شد: اي رسول خدا: چگونه در دامن دنيا مي افتند؟ حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: از قدرت حاكمه پيروي كردن، اگر چنين كردند از دينتان بر آنها بترسيد و حذر كنيد. [2] .

اينكه فرمودند: فقيهان امين پيامرانند خود دليلي است بر اينكه كليه اموري كه در اعتبار انبياء الهي و ائمه عليهم السلام بوده اند آنان متعهد به اجراء آن قوانين اند. بمثابه اينكه تداوم رهبري عقلي و نقلي است؛ زيرا مردم مكلف به اصول و فروعند و همچون حيوانات رها و آزاد نيستند. فقهاء بعنوان مورد اعتماد پيام آورنده گان وحي، مجري وظائف محوله بر انبياء و ائمه عليه السلام مي باشند و بي شك قوانين الهي را


بايد اجراء كنند نه اينكه ظلم را ببينند و هيچ سخن نگويند.

مسائل حكومتي و ولايتي آنقدر باريك و حساس كه تأكيد رسول خدا صلي الله عليه و آله در پايان حديث اين است كه از كساني كه پيروي از سلطان جور و يا احيانا داخل در مطامع دنيوي شده اند كناره گيري كنيد زيرا اينان نسبت به دينشان خطرناكند و شما را همچون خود به عذاب دردناكي مبتلاء مي سازند.

چه قدر عالي امام رضا عليه السلام فرمودند:

لو لم يجعل لهم اماما قيما أمينا حافظا مستودعا لدرست المله.

اگر براي مردم پيشوا - حاكم - كه حافظ و امين گذاشته نشود اسلام مندرس مي شود. [3] .

براستي آيا اندراس اسلام در كشورهاي اسلامي بوضوح ديده نمي شود؟ حاكمان نالايق و غرق در زر و زيور چنان، اسلام را به عقب بردند كه گويا از اسلام خبري نيست و قوانين متقن الهي در موزه ها و كتابها بماند و جامعه از زيبائيهاي او و درخشندگيهايش مطلع نباشد.

اندراس اسلام بگونه اي است كه دشمن ستمگر اسلام، يعني اسرائيل، بدون اينكه بعنوان يك كشور نبايد مطرح باشد. الان بعنوان يكي از اعضاء سازمان ملل شمرده و از تاخت و تازهاي اقتصادي و سياسي دنيا در صف مقدم قرار دارد و براي مسلمين عربده مي كشد.

ناهنجاري هاي فكري و عقيدتي مسلمين در دانشگاهها و قشر تحصيل كرده نمونه بارز از اندراس اسلام است و گاهگاه به عنوان افيون در افكار باصطلاح روشنفكران قرار مي گيرد.


پاورقي

[1] وسائل الشيعه، کتاب قضاء، ابواب صفات قاضي، باب 8، حديث 50.

[2] کافي، کتاب فضل علم، باب 13، حديث 5.

[3] علل الشرايع، ج 1، ص 172، حديث 9.