بازگشت

چهره ي نقابداران با عاشورا نمايان مي شود


از زماني كه اديان در جامعه بشري مطرح شد، متدينين دو گروه بودند:

گروه اول كساني بودند كه دين را وسيله اداره ي زندگي خود قرار داده بودند؛ زيرا اگر متدين به ديني نمي شدند در آن اجتماع بهره كافي نمي داشتند؛ بلكه خود را غريب و فردي اجنبي مي خواندند. مثلا نمي توانست پستي بگيرد و يا بر طائفه اي حكم راني كند و از آن مسئوليت ارتزاق نمايد.

گروه دوم كساني هستند كه دين را در مسير تعيش تلقي نمي دهند بلكه از قوانين الهي به بهترين نحو و عاليترين درجه مي خواهند استفاده كنند.

اينان از دين به عنوان كسب تعالي و ارزش فكر مي كنند و اسرار خلقت را در چهار چوبه ي مقررات دين مي يابند و دستيابي براي آنان معيار است نه بهره برداري در راه خلاف آن. امام صادق عليه السلام نسبت به گروه اول مي فرمايد:

يابن جندب قديما عمر الجهل و قوي اساسه و ذلك لاتخاذهم دين الله لعبا حتي لقد كان المتقرب منهم الي الله بعلمه يريد سواه اولئك هم الظالمون. [1] .

فرزند جندب! در زمان گذشته جهل آباد شده بود و بنيان و شالوده ناداني قوي شده بود؛ به


علت اينكه مردم آنروز دين خداوند را بازي قرار داده بودند و براي اداره زندگي خود از آن حمايت مي كردند. آن كساني كه فكر مي كردند در محضر خداوند متقربند، غير خدا را مي خواستند. تمام اينها ظالمند.

ملعبه شدن دين به توسط مردمان آنروز از جانب امام اشاره مي شود، ولي زمان و تاريخ آن روز معين نمي شود؛ چونكه مي تواند كنايه از عصر پيامبران باشد و هم مي تواند كنايه از عصر بني اميه باشد در هر صورت اشاره امام بدون ذكر تاريخ معين، گواه خوبي است بر وجود يك سلسله انسانهائي كه به دين اهميت نمي دادند و قوانين خدائي را در جهت نظام اجتماعي و فردي نمي خواستند، و هر كجا منفعتي و سودي بود در حوالي دين مطرح مي شدند، ولي هر وقتي با پرچم دين خسارتي را مي ديدند خود را در چهره ديگري نشان مي دادند تا بتوانند جلوي ضرر را مسدود نمايند.

آيا براستي بني اميه دين را بعنوان يك قانون مترقي مي خواستند؟

يا اينكه زندگي خود را بر پايه آن استوار مي دانستند؟ اينان مي انديشيدند كه اگر از دين كناره گيري كنند و خود را كافر معرفي نمايند مردم شام از آنان اطاعت نمي كنند و جامعه مسلمين را از دست خواهند داد؛ ناچار به ظاهرسازي ديني روي آوردند تا بهترين تعيشات و لذتهاي خودشان را بكنند.

در اينجا به شواهدي مي پردازيم كه نشان مي دهد هدف امام عليه السلام اين بود دين را از دست كساني كه ملعبه، قرار داده بودند و غير از تعيش از آن چيز ديگري را نمي فهميدند رهائي دهد:


پاورقي

[1] تحف العقول، ص 301.