بازگشت

دو نمونه از عباس


اول: هنگامي كه فرماندهي عمر بن سعد حتمي شد و فرمان جنگ بر عليه ابا عبدالله الحسين عليه السلام را صادر كرد، شمر با صداي بلند فرياد كشيد فرزندان خواهر من كجائيد.

اين سبط اخينا اين العباس و اخوته - عباس و برادرانش كجائيد حضرت عباس و برادرانش توجهي به او نكردند و او را مورد بي اعتنائي قرار دادند.

حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: (اجيبوه و لو كان فاسقا) جواب دهيد اگر چه او فاسق است.

نكته قابل توجه اينكه اگر ابا عبدالله دستور جواب نمي داد، عباس صحبت نمي كرد؛ چون بيعت با امام مفهومش اين است كه با دشمن تماس برقرار نكند و در حدود فرمان فرمانده، خود را موظف نمايد.

حضرت عباس و برادرانش گفتند: چه مي گوئي؟

شمر گفت: اي فرزندان خواهر من! شما در امانيد. خودتان را با حسين به كشتن ندهيد و شما از اميرالمؤمنين يزيد اطاعت كنيد.

حضرت عباس فرمود: خدا ترا لعنت كند چگونه ما در امان باشيم ولي فرزند رسول خدا در امان نباشد؟ [1] .

دوم: با شور و عشق فراوان به لشكر دشمن حمله كرد و مشك خالي را پر از آب نمود. تمام همت او اين بود كه آب را به خيمه برساند. همچون شير بر سپاه دشمن مي تازد و بدون اينكه زخم و دردي و خستگي احساس نمايد؛ ناگهان دست راست او را قطع مي كنند. او مشك را به دست چپ مي گيرد. حماسه اي در تاريخ ثبت مي كند كه تاكنون بشر همانند آن نديده است.



والله ان قطعتمو يميني

اني احامي ابدا عن ديني



و عن امام صادق اليقيني

سبط النبي الطاهر الاميني



بخدا قسم دست راستم گرچه قطع كرديد ولي تا آخرين نفس حمايت از دين مي كنم و نيز حمايت مي كنم از امامم كه مي دانم او در گفتارش صادق و وعده هايش


يقيني است زيرا فرزند پاك پيامبر امين است.

آيا براستي كسي كه روز را مي بيند مي تواند بگويد شب است؟ عباس سخنان امام را همچون روز روشن مي نگرد اگر او را پاره پاره كنند، تاريكي بر روشنائي روز او نفوذ نمي كند و لغزش در ضمير او راه پيدا نمي كند. او در پايگاه عميق امامت پهلو زده است. از هيچ چيز رعب و وحشت ندارد؛ زيرا مي گويد زخمها را بر بدن مي خرم و در حالي است كه لحظه اي بعد چشم را باز مي كنم و جاي خود را در بهشت مي بينم و در رحمت واسعه ايزدي هستم. آنكسي بايد از مرگ بترسد كه مرگ را عاقبت بدي براي خود مي داند.

دشمن دست چپ عباس را هم قطع كرد او مشك را به دندان گرفت در حالي كه حماسه اي ديگر را مي سرود كه حاكي از ايمان قوي ابوالفضل العباس عليه السلام بود:



يا نفس لا تغشي من الكفار

و ابشري برحمة الجبار



مع النبي السيد المختار

قد قطعوا ببغيهم يساري



فاصلهم يا رب حر النار

اي عباس از كافران نترس زيرا از بشارت رحمت خدا برخورداري و در معيت پيامبر گرامي در بهشت جاي داري. بني اميه از روي اينكه خوي تجاوزگري دارند دستهايت را بريدند ثمره اين ظلمشان جهنم است. [2] .




پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 7، ص 317 - مقتل مقرم، ص 335.

[2] معالي السبطين، ج 1، ص447.