بازگشت

مسئوليت


در بحث قبلي سخن از دو رسالت بزرگ شد، يكي شناخت هدف، كه پيرامون آن مفصل سخناني بيان شد. ديگر احساس مسئوليت، كه با مقدمه اي آغاز مي شود. مسئوليتهاي ديني ما دو قسم است:

1- بعضي از مسئوليتها در قالب معين پايه ريزي شده است يعني داراي يك كار و يك شكل بالخصوص و يك قيافه معين است، و داراي اجزاء و شرائط خاصي است كه اسلام براي آن درنظر گرفته است، اينها را تعبديات مي گويند مانند نماز، روزه، خمس، زكات و حج.

2- برخي از مسئوليت ها أجزا و شرائط خاصي در كيفيت اجراء آن نيست فقط اصل دستور آن آمده است و همه ما به آن امر مكلفيم ولي نوع تكليف در چه قالبي طرح ريزي شود، بيان نشده مثل: جهاد و امر به معروف و نهي از منكر - همه بايد در برابر دشمن دفاع كنيم ولي با چه ابزاري مشخص نشد هر گونه وسائل در راه مبارزه مي خواهيد انتخاب كنيد آزاد هستيد. بيشتر از جمعيتها، در مسئوليت اول نقش بساير جالبي را ايفا كردند و مي كنند، و اگر پيرامون آن صحبتي بشود به خوبي نكته برداري مي كنند، ولي احساس مسئوليت در برابر خطرات و نقشه هاي شوم


دشمنان، آنگونه كه اسلام عزيز فرمان مي دهد تسليم آن نيستند.

قرآن مجيد با اين قسمت سخت برخورد مي كند و مي فرمايد:

و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة [1]

آنچه را در توان داريد آماده كنيد.

زيرا آمادگيهاي مسلمين و احساس مسئوليت آنان اين جرئت را از دشمن مي زدايد و صحنه را برايشان تنگ مي كند و هيچ وقت فكر حمله به سرزمين اسلام را نمي كنند. از آنطرف آمپول مسكني به جامعه مسلمين تزريق مي شود كه در لواي آمادگيها و پذيرش مسئوليت متجري شوند و از هر گونه حملات دشمن واهمه در دل راه ندهند.

اگر مردم بني اسرائيل، فرمان موسي را اجراء نمي كردند بخاطر ترس از زير بار مسئوليت بود كه از صحنه بيرون مي رفتند و با او همكاري نمي كردند در سوره بقره اين موضوع تذكر داده شد.

هر كسي كه الهي شد بايد وظيفه ي خودش را دنبال كند چون خداوند مي فرمايد:

و كان عهد الله مسئولا [2] .

پيماني كه با خدا بستيد مسئوليت مي آورد.

انساني كه پذيراي تعهد نيست، او در حقيقت خداپرست نيست، بلكه شرك در اطاعت دارد. امام حسين عليه السلام اشاعه فساد در جامعه و جايگزين شدن بدعتهاي معاويه بجاي واقعيت ها، و نابود شدن سيرتها و كمالات انساني را نگريسته پس از آن فرمان مبارزه را صادر نمود؛ چنانكه از كلمات آنحضرت روشن مي شود:

و اني لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي اريد أن آمر بالمعروف و انهي لمن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي بن ابيطالب فمن قبلني بقبول الحق فالله اولي بالحق و من رد علي هذا اصبر حتي يقضي الله بيني و بين القوم و هو خير الحاكمين [3] .


قيام و حركت من جهت اصلاح مفاسد است قصد دارم امر به معروف و نهي از منكر كنم، و براي تحقق بخشيدن سنت و قانون جدم محمد صلي الله عليه و آله و راه و رسم پدر بزرگوارم علي عليه السلام مي باشد؛ پس هر كس از من دفاع كند، راه خدا را پذيرفته است؛ ولي اگر كسي اين حركت را نپذيرد و از من پيروي نكند با صبر و استقامت، راه خودم را ادامه مي دهم تا خداوند، ميان من و اين افراد حكم كند كه او بهترين حاكم است.

امام چون مجري احكام خداوند است وظيفه خود را به ملاحظه زمان خود مي سنجد و در قبال آن ساكت نمي نشينند و لذا در جواب بعضي مي فرمود: اگر از من بيعت هم نخواهند باز آرام نيستم حرف خود را نسبت به اين بي عدالتيها مي زنم و از دين و مقررات الهي حمايت مي كنم، روي آن اصل بدنبال هدف مي رود.

اي كاش پيروان امام حسين عليه السلام در عصر حاضر اينگونه احساس مسئوليت كنند اگر روزي فسادي را مشاهده كردند در سينه خفه نكنند و بر عليه آن داد بزنند؛ زيرا جمعيت شجاع و با شهامت هميشه سرافراز و برومند است. چقدر زيبا در جواب دلسوزيهاي محمد بن حنفيه كه عرض كرد: تو نزد من از همه محبوب تر و از همه كس عزيزتري و من تاكنون هر كس را جز تو نصيحت كردم؛ چون تو بي نياز و همه كس را به نصيحت تو نيازمند مي دانستم چيزي نگفته ام. آنچه را كه به صلاح شما تشخيص مي دهم لازم مي دانم بگويم؛ تا آنجا كه مي تواني در نقطه اي دوردست از يزيد و دورتر از بلاد مكه و مدينه قرار بگير. امام حسين جواب داد:

يا اخي لولم يكن في الدنيا ملجا و لا مأوي لما بايعت يزيد بن معاويه [4] .

برادرم اگر در دنيا جائي و پناهگاهي نداشته باشم، باز هم با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد. نيكوست يادي از سخن گوهربار امام راحلمان بشود وقتي كه امام (ره) را از نجف بيرون كردند: اگر كشورها را هم ندهند، كشتي اجاره مي كنم و در آبهاي خليج فارس شب و روز را سپري مي كنم اما دست از مبارزه با ستم برنمي دارم. و فرياد خود را بر ستمگر مي زنم.

مسئوليت امام حسين (ع) نسبت به جامعه ي مسلمين با بيان دو قسمت از كلام آن حضرت بر چهار امر روشن مي شود:



پاورقي

[1] سوره‏ي

[2] احزاب/ 33.

[3] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188 «اشر: طغيان - خودخواهي و بطر: سرپيچي و تکبر در مقابل حق».

[4] مقتل مقرم، ص 208.