بازگشت

آينده ي انسان


2- آينده انسان به كجا ختم مي شود؟ اين سوالي است كه از دير زمان مورد عنايت بود. امام (ع) آينده ي انسان را مشخص مي كند و مرگ را پل ميان دنيا و آخرت مي داند او در حقيقت با اين سخن دل نشين خود، توان و قدرت نيروي خود را دو چندان كرد؛ چون وقتي هدف، بازگشت بسوي خداست و همه بايد به سوي او برگرديم؛ چه در كنار ابا عبدالله الحسين عليه السلام باشيم و از او حمايت كنيم و چه نباشيم مرگ به سراغ من مي آيد؛ پس چه بهتر كه با امام همكاري كنم تا نام من در صف مجاهدين ثبت بشود و تا آخرين نفس كه هست دست از حمايت رسول الله صلي الله عليه و آله بر نداشته و در آخرين لحظه ي جان دادن هم سفارش حمايت و نصرت و ياري رسول را مي كردند روي اين جهت زهير در برابر حسين عليه السلام مي گويد:

والله لوددت اني قتلت ثم نشرت الف مرة و ان الله تعالي قد دفع القتل عنك و عن اخواتك


و ولدك و اهل بيتك

يعني بخدا قسم دوست دارم هزار بار كشته شوم و زنده شوم تا خداوند مرگ را از تو و از اين جوانانت و از برادرانت و فرزندانت و اهل بيت شما بردارد.

آري كسي كه داراي آرمان قوي و آينده درخشان است هر بار آماده ي مرگ و شهادت است. او اين منطق را از سخنان دربار امام حسين عليه السلام آموخت؛ چون هميشه منتظر شهادت بوده و هيچگاه غافل از فرارسيدن شهادت نبوده است. آنگاه زهير عرض كرد:

سمعنا هداك الله يابن رسول الله مقالتك و لو كان الدنيا باقية و كنا فيها مخلدين معك علي اقامة فيها [1] .

اي فرزند رسول خدا! ما گفتار گرانبهايت را شنيده ايم و پيشنهاد رفتن را فرموده ايد اگر دنيا باقي است و در اين دنيا زندگي مي كنيم؛ هميشه حاضريم در كنار شما با شما قيام كنيم و هرگز از اين اقامه خسته نشويم.

اگر هر كس آگاهي از سراي ديگر داشته باشد حاضر است اينگونه مجاهدت نمايد.

انسان بي رمق بخاطر اين است كه از جهان بعدي مطلع نيست و چون خود را بي هدف مي كند، هميشه بي روح و مرده است؛ اين گونه سخنان از ياران حسين عليه السلام زياد است ولي ما سخن را كوتاه مي كنيم و بقيه را به عهده خواننده گان محترم وامي گذار.


پاورقي

[1] الخصائص الحسينيه، ص 214، طبع بيروت.