بازگشت

روز خون




در روز خون ، ثوابت و سيّار، مويه كرد

ابر بهار و ديده كهسار مويه كرد



سنگ ستم شكافت چون فرق كريم حق

گل قطره هاي خون گهربار مويه كرد



تير سه شعبه چون صدف سينه اش دريد

چشم زمانه ، با غم بسيار مويه كرد



مشتي ز خون سينه خود بر سما فشاند

كز شوق وَصل ، با لب خونبار، مويه كرد



عرش خدا به روي زمين تا ز زين فتاد

گرد و غبارِ كرب و بلا، زار مويه كرد



اندر كنار خيمه خروشيد ذوالجناح

با يال غرق خون ِ گرانبار مويه كرد



زينب چون ديد اسب حسين است بي سوار

زد صيحه ، در برابر اغيار مويه كرد



تا بر زمين فتاد ز زين نعش آفتاب

بر تن نمود، زينب او ارذل ثياب