بازگشت

خانه و خيمه سوخته


خانه اي در مدينه به آتش قهر و كينه عدو سوخت و در امتداد همان خط عداوت عليه ولايت و خاندان رسالت ، خيمه اي در كربلا به آتش كشيده شد.



آتش به آشيانه مرغي نمي زنند

گيرم كه خيمه ، خيمه آل عبا نبود



خيمه ها مي سوزد و شمع شب تار عزاست

كربلا ماتم سراست



مجمع پيغمبران در قتلگاه كربلاست

كربلا ماتم سراست



و آنگاه كه خيام حسيني به آتش كشيده شد، دختركي از امام حسين (ع) دامنش آتش گرفت . او مي دويد تا شايد آتش دامنش خاموش شود و سواره اي به دنبال او!



ناگه از ره به شتاب آمد كسي

ديد مي نالد مهي از بي كسي



مهرباني كرد با او مرد راه

پرسشي كرد آن عزيز مصطفي



گفته بودش ، گو به من راه نجف

تا بگويم دردهاي شهر طف



پيش جدم شكوه از دونان كنم

ماجراي كربلا عنوان كنم



گوش جان بسپار وصي مصطفي

من چه ديدم در زمين كربلا



كربلا يكپارچه بود اندوه و غم

مي نبودست قطره آبي هم نه نم



جان جانانت لب ِ عطشان شهيد

نيزه و شمشيرها جسمش دريد



ديدم آنجا زينب خونين جگر

ناله مي زد قول يا جدا پدر



آري آري اي امير المؤمنين

كشته گشته كربلا سالار دين



داغ يارانش به دل ، لب تشنه بود

دشمنان دين حق را كشته بود



ناگه از دور سنگ سختي سر رسيد

فرق مولا همچو فرقت خون جكيد



دامنش بالا كه تا خون پاك كرد

تير كين همه سينه اش را چاك كرد



آفتاب كربلا را غم كدر

نور او از زخم مولا منكسر



آسمانش ابرو باد و تيره شد

جبرئيل وحي بر او خيره شد