بازگشت

مقدمه


«ادبيات هر قوم ، گنجينه نثر و شعر آن قوم است ، يعني نتايج عقول آنان و پرورده هاي قريحه آفريده هاي خيال و نمونه هاي بيان ايشان . و همينهاست كه نفس راتهذيب مي كند و مي پيرايد و عقل را پخته مي كند و زبان را استوار مي دارد.»

استاد حكيمي ، در كتاب پر ارج ادبيات و تعهد در اسلام مي نويسد:

«هر فكر و فرهنگي كه زبان شعر را به كار نگيرد، در حق خود كوتاهي عظيم كرده است . شعر از قديمترين آفريده هاي روح بشري است براي نه تنها بيان ، بلكه القاي احساس و درك و تلقي . انسان روزي كه خواست سخن را به رسالت بفرستد شعر را اختراع كرد، طبع شعر و لطافت شعور، وديعه الهي است ».

شاعران متعهد شيعي ، تاريخ سرخ تشيع را در قالب زيباترين عبارات به نظم كشيده اند و با ذوق سليم و طبع لطيف خويش ، همنوايي و همراهي خود را با عاشوراييان اعلان داشته اند.

«ادبيات عاشورا» از كنار گاهواره حماسه آفرين عاشورا آغاز شد و با خون دل داغديدگان اين ماتم ـ كه هيچ گاه كهنه نمي شود ـ تداوم يافت . خون دلي كه با اشك چشم مي آميخت و در حالي كه بغض ساليان و قرن ها، راه صدا را بر گلو بسته و جوهر قلم خشكانيده از سينه اي به سينه ديگر منتقل مي شد.

و اين آتش هيچ گاه خاموش نشد. هنوز خاك آن تربت آسماني تازه بود كه «عقبة بن عمرو سهمي » به كربلا رفت و سرود:



مررت علي قبر الحسين بكربلا

فقاضت عليه من دموعي غزيرها



و بكيت من بعد الحسين عصائباً

أطاعت به من جانبيه قبورها



و پس از او، «سليمان بن قته » در رثاء حسين (ع) غمنامه اش را به نظم كشيد:



مررت علي أبيات آل محمد

فَلَم أرَ أمثالاً لَها يَوم َ حَلّت ِ



اَلَم تَرَ أن َّ الأرض أضحَت َ مريضة ً

لِفَقدِ حسين و البِلادُ اقشَعَرّت ِ



و كانوا رَجاءً ثم َّ صاروا رزيّة ً

لقد عَظُمَت تلك َ الرّزايا وَ جَلَّت



به خانه هاي آل محمد (ص) گذر كردم و خانه و كاشانه اي همانند آنها نديدم كه روزي داراي اهل و ساكن بود و امروز خالي و وحشتزا است .(و در منابع ديگر، به جاي أن لأرض ، أن الشمس نوشته اند).

نبيني كه چگونه زمين خورشيد به خاطر فقدان حسين بيمار گشته و شهرها دگرگون گشته است .

آنها مايه اميد (مردم ) بودند سپس مايه مصيبت (و اندوه ) گشتند. به راستي كه اين مصيبت ها بس بزرگ و سنگين بود.



زمين كربلا همچون مِنا شد

به ذكر يا رب خون خدا شد



هواي كربلا را غم گرفته

زمين كربلا، ماتم گرفته



تاريخ با همان حافظه اي كه در اين موارد، بسيار ضعيف و فراموش كار است - به ياد دارد كه يكي از تابعين بنام ، «ابوالرميح خزاعي » (متوفي حدود 100 هجري ) بيشتر تلاش ادبي خود را در مسير احياي نام و ياد شهيدان دشت خونرنگ طف به كار برد. آن همه اشعار او، در هجوم مخالفان به دست فراموشي سپرده شدند، اما تاريخ به ياد دارد كه روزي ابوالرميح نزد فاطمه يادگار سيدالشهداء رفت و مرثيه اي چنين سرود:



تبكّي علي آل النبّي محمّدٍ

و ما اكثرت في الدّمع بَل أقلّت



وِان قتيل الطّف ّ من آل هاشم

أذل رقاباً من قريش َ فَذَلَّت



«كربلا يك جوهره مقدس تاريخي دارد كه اصل رخداد و كيفيت اتفاق آن و اهداف تاريخي آن است . دوم يك صورت دارد كه ارائه آن در قالب آداب و رسوم ، مناسك ويژه و آميخته كردن با احساسات و عواطف و مسائل هنري و نمايشي است . به سخن ديگر اصل حادثه يك تاريخي مقدس است و شعائر امروزين ، نمودِ تكرارپذير آن .

عاشوراي عقلاني و فكري بايد پشتوانه عاشوراي احساسي باشد، به طوري كه هيچ كدام اينها بدون ديگري كارساز نيست . شعائر ياد شده ، روح و حيات را در عاشوراي فكري مي دمد، و سبب رواج آن ميان عامه مردم و متن زندگي آنها مي شود.»

شارح بزرگ نهج البلاغه و مثنوي ، مرحوم محمد تقي جعفري در كتاب با عظمت «امام حسين (ع) شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت » در بحث «احساسات برين حسيني »نگاشته است :

«به هر حال ، اين داستان چون مربوط به احساست برين است ، ميدان بزرگي براي هنرهاست . هم چنين ، مي توان گفت تا حدودي عنصر ادبي ، مخصوصاً جنبه شعري ، چه عربي ، چه فارسي ، چه تركي و چه اردويي و به ميدان آمده اند. خلاصه آن زبان هايي كه اطلاعي از اين جريان داشته اند - مخصوصاً آنان كه معتقد بوده اند و در جوامعي زندگي كرده اند كه حسين براي آن ها مطرح بوده است - جداً تا حدودي خوب به ميدان آمدند،ولي مسأله هنوز تمام نيست . ما اشعار محتشم كاشاني را مي بينيم خدايش رحمت كند.مراثي و شعرهاي او خيلي عالي ، بسيار خوب ، و از نظر ادبي واقعاً تكان دهنده است . براي ارزش اشعار محتشم مطلبي به شما عرض ميكنم :

در ايام عاشورا، يا در غير ايام عاشورا كه ما طلبه ها مسير نجف تا كربلا را پياده طي مي كرديم ، در طي مسير، اين عشاير مضيفهاي (مهمانسراهايي ) داشتند و وقتي ما مي رسيديم . عجيب به ما احترام نموده و آن اصول فطري اوليه انساني را شديداً مراعات مي كردند. اگر سفر ما در ايام عاشورا بود، مي ديديم آن ها اشعار محتشم را در مضيف و حسينيه خود نصب كرده اند. اشعار محتشم فارسي است و آن ها عرب اند. مي پرسيديم كه چرا اين اشعار را اينجا نصب كرده ايد؟ مي گفتند ما نمي دانيم اين چيست ، اما نورانيت و يك حالي در اين اشعار احساس مي كنيم . گاهي هم از امسال شما طلبه ها كه از اين مسير عبور مي كنيد معناي اشعار را مي پرسيم ، ولي دقيقاً نمي دانيم كه معناي كلمات چيست ؟ آن لطافت و لذتي كه شما به فارسي از اين اشعار مي بريد، ما نمي بريم اما اين مقدار مي دانيم كه اين يك شعر عادي نيست .

به هر حال ، شعر تا حدودي به ميدان آمده است . در عربي هم مضامين بسيار عالي و سازنده اي آمده است : يابن النبي المصطفي «اي پسر پيغمبر مصطفي (ع) يابن الولي المرتضي يابن البتول الزاكيه «اي پسر علي مرتضي ، اي پسر بتول پاك » تبكيك اعيني لا لِأجل ِ مثوبة «چشمم براي تو گريه مي كند. ولي نه براي ثواب و پاداش » لكنما عيني لاجلك باكية «لكن چشمم فقط براي تو گريه ميكند».

مضمون شعري ابيات مذكور خيلي بالاست ، يعني بحث ثواب و بحث پاداش گرفتن نيست . پاداش همين مقدار بس كه لطف خدا شامل حال من بوده است تا تو را بشناسم و براي تو گريه كنم و احساساتم براي تو به حركت در آيد. آيا بالاتر از اين پاداش ؟

شعر ديگري است از شيخ كاظم الازري كه مي گويد:



قَد غَيَّرَ الطَّعن ُ مِنهُم كُل َّ جارِحَة ٍ

اءلاَّ المَكارِم َ في أَمن ٍ مِن َ الغِيَرِ



«ضربه شمشير، همه اعضاي شهداي دشت خونين نينوا را تغيير داد و متلاشي كرد، مگر آن شرف و حيثيت و كرامت و ارزش انساني آن ها را كه براي ابد تازه كرد (براي هميشه ماندگار كرد) كرم ، شرافت و عزت آنان را ابديت داد.

در بعضي از اشعار، مطالب فوق العاده عالي وجود دارد كه : من نمي دانم كه اين شمشير چه طور از روي تو اي حسين خجالت نكشيد؛(ما اَنصَفَت كَزُّبا يا لَيث َ غابَتِها).

«اي شير بيشه شجاعت و خويشتن داري ، چه طور اين نيزه ها و شمشيرها انصاف نكردند كه به شما اصابت كردند؟»

اين ابيات بسيار زياد است . از اين جهت ، ادبيات ما از موقعي كه در شعاع حسين قرار گرفته ، ترقي خاصي داشته است اگر كسي واقعاً بخواهد كه شعر او، شعر باشد و ماندگار بماند، به جاذبيت امام حسين (ع) سوق پيدا كند. خدا «محمد حسين شهريار» را رحمت كند! نمي دانم آيا شما با تمام ديوان او سر و كار داريد يا نه ؟ اما بيشتر همان شعر «علي اي هماي رحمت » در دلهاي شما مانده است ، يا آن چند بيتي كه براي كربلا مي گويد:

دوستــانش بــي وفا و دشمنانش پـر جفا با كدامين سر كند؟ مشكل دو تا دارد حسين

شهريار از آن جا مانده است ، و الاّ بعضي از اشعار او از نظر ادبي ، بسيار خوب و بعضي ديگر در حد متوسط است ... بقا و ابديت يك اثر هنري ، وابسته به اين است كه آن چه موضوع آن هنر است ، چيست ؟ بقا و جاودانگي يك اثر هنري ، بسته به اين است كه به كدام اصل ثابت بشر تكيه كرده است ؟

و در «فرهنگ عاشورا» چنين مي خوانيم :

«سبك شاعران در سرودن شعر عاشورا نيز متفاوت بوده است . برخي در قالب سوزناكترين مرثيه ها، عواطف را بر انگيخته اند و به جنبه هاي عاطفي و روحي بيشتر تكيه داشته اند، برخي حالت مقتل و واقعه نگاري و ثبت قضايا را دارد، برخي هم بخصوص از شاعران متأخر و معاصر، چه عرب چه فارس ، در سروده هاي خويش حالت نقد نسبت به عزاداري و گريه صرف دارند و عاشورا را از زاويه حماسي و انقلابي اش نگريسته و مطرح ساخته اند، تا الگويي باشد براي مبارزه با ستم و ستمگران و فقر آفرينان و دفاع از حق و عدل و انسانيت و آزادگي ».

به هر حال ، در گذر زمان ، هنرنمايي هاي شاعران متعهد براي پاستاري از ارزش هاي حماسه جاويد كربلا ستودني است .