بازگشت

نقش شاعران ايراني در پويايي قيام كربلاي حسيني


با ورود اسلام به ايران ، مردم رنج كشيده ايران كه از ظلم پادشاهان ستمگر ساساني به ستوه آمده بودند، با آغوش باز اسلام را پذيرفتند. ايرانيان در طول تاريخ همواره به اسلام و پيامبر اكرم و اهل بيت گرامي اش عشق مي ورزيدند. در ايران نيز شعرا و گويندگان زبان فارسي از ديرباز به مدح و منقبت رسول اكرم وائمه اطهار: و به ويژه حماسه كربلا مبادرت ورزيده و آثار بسيار ارزنده و دل نشيني از خود بر جاي گذاشته اند،ولي آنچه كه موجب سرآغاز يك دگرگوني در روند معمول مراثي و مناقب ائمه اطهار و اهل بيت (ع) گرديد، در دوره حكومت صفويه پايه گذاري شد.

در دوران حكومت صفويه ، تشيع مذهب رسمي ايران قرار گرفت و نظم و نثرمذهبي ترقي بسياري كرد. چون فرمانروايان اين سلسله كه نسبت خود را به امام موسي كاظم (ع) مي رساندند، به مدح و ستايش خود توجهي نداشته و انعام و صله به شاعراني مي دادند كه بزرگان دين و امامان و ائمه اطهار(ع) را ستايش نمايند. اسكندر بيك تركان مؤلف كتاب تاريخ عالم آراي عباسي ، در شرح حال شاه طهماسب صفوي چنين مي نگارد:

«در اوايل حال ، حضرت خاقاني جنّت مكاني را توجه به حال اين طبقه بود...و دراواخر ايام حيات ، كه در امر به معروف و نهي از منكر مبالغه عظيم مي فرمودند، چون اين طبقه عليه را وسيع المشرب شمرده ، از صلحا و زمره اتقيا نمي دانستند، زياده توجهي به حال ايشان نمي فرمودند، و راه گذرانيدن قطعه و قصيده نمي دادند.

مولانا محتشم كاشاني قصيده اي غرا در مدح آن حضرت و قصيده اي ديگر درمدح مخدره زمان ، شه زاده پريخان خانم ، به نظم در آورده از كاشان فرستاده بود، به وسيله شهزاده مذكور معروض گشت . شاه جنت فرمودند كه : من راضي نيستم كه شعرا زبان به مدح و ثناي من آلايند. از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن از ما توقع نمايند، زيرا كه به فكر دقيق ، معاني بلند و استعاره هاي دور از كار در رشته بلاغت در آورده به ملوك نسبت مي دهند كه به مضمون دراكذب اوست احسن ! و اكثر در موضوع خود نيست . اما اگر به حضرات مقدسات نسبت نمايند، شأن معاني نشان ايشان بالاتر از آن است كه محتمل الوقوع است .» غرض كه جناب مولانا صله شعر از جانب اشرف نيافت .» اين طرز فكر و ايمان و اعتقاد منحصر به شاه طهماسب نبود و ديگر پادشاهان خاندان صفوي من جمله شاه عباس كه خود را غلام شاه ولايت مي شمرد و عنوان كلب آستان علي يا كلب آستان ولايت ، در واقع نوعي عنوان رسمي او محسوب مي گرديد، نيز جز به ترويج علوم ديني ازكلام و فقه وحديث و ذكر مناقب اهل بيت رسالت و مصائب شهداي كربلا، توجه نداشتند و فكر نويسندگان و شاعران را معطوف به مسائل ديني و سرودن مراثي و اشعار مذهبي مي كردند.

بنابراين شعرا به جاي مدح شاهان صفوي ، به نعت انبيا و اوليا پرداختند و مدح و مرثيه آل رسول را موضوع قرار دادند و مورد تشويق و ترغيب فرمانروايان صفوي قرارگرفتند، به طوري كه معروف است ، شاني تكلو شاعر اين دوره به مناسبت سرودن اين بيت :



اگر دشمن كشد شمشير گر دوست

به طاق ابروي جانانه اوست



كه در مدح حضرت علي (ع) سروده بود، هم وزن خود، طلا از شاه عباس صفوي صله دريافت كرد. در اين دوره ، علما نيز در جمع كردن اخبار و آثار شيعه و بسط فقه و حديث كوشيدند؛ چنان كه در مدت دو قرن و نيم حكومت صفويه ، ايران شاهد ظهور و طلوع ده ها دانشمند و متفكر مشهور بوده است كه هر يك از نوابغ بزرگ جهان اسلام به شمار مي روند.

از امتيازهاي مهم اين دوره آن است كه مسائل ديني را كه سابقاً به زبان عربي مي نوشتند؛ به طوري كه علامه مجلسي دانشمند معروف اين زمان نزديك به پنجاه جلدكتاب و رساله در مسائل ديني و مذهبي به زبان فارسي نوشت و كتاب هاي ديگري مانند جامع عباسي شيخ بهايي و ابواب الجنان قزويني در علوم ديني و احاديث و نظير اينها به وجود آمد. بنابراين ، بي توجهي پادشاهان صفوي به مدح و ستايش سلطاني و تشويق و ترغيب آنها به سرودن مراثي و مناقب ائمه اطهار: باعث دگرگوني ناگزيري در ادبيات و زبان فارسي گرديد؛ چنان كه سرودن مراثي شهيدان كربلا و مداحي اهل بيت : جاي ويژه اي در ابيات پيدا كرد و شعر و شاعر خادم و مروج مذهب وسيله اي براي اقامه مراسم سوگواري محرم و نشر مناقب و مراثي ائمه دين گرديدند.

شعرا و گويندگان زبان فارسي ، مراثي و اشعار مذهبي را در انواع مختلف قالب هاي شعري از قبيل : قصيده مثنوي ، غزل ، تركيب بند و... با شور و حالي دل نشين و سوزناك بيان داشته اند، ولي از ميان قالب هاي شعري ، بيان مراثي و مخصوصاً شرح حماسه عاشوراي حسيني ، پس از آن كه محتشم كاشاني دوازده بند معروف خود را در مرثيه شهيدان كربلا سرود، در قالب تركيب بند متداول گرديد و مورد تتبع قرار گرفت ، دوازده بند محتشم كاشاني كه با بيت زير آغاز مي گردد:

باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

داراي شهرت و انعكاس فوق العاده و تأثير و قبول بي نظيري در ادبيات بعد از صفويه مي باشد، به طوري كه بسياري از شاعران بزرگ و صاحب قريحه ، مانند صباحي بيدگلي ، وصال شيرازي ، سروش اصفهاني نيز به تتبع از آن پرداخته اند و در حالي كه شاهكارهاي زيبا و دل نشين آفريده اند، به جرأت مي توان بيان داشت كه هنوز هيچ كدام به گيرايي و محكمي و تأثير عميق آن در روح و درون آدمي ، مطابق آنچه محتشم سروده است ، نمي باشد.

تركيب بندهاي مختلف وصال شيرازي كه از شاهكارهاي مراثي در زبان فارسي به حساب مي آيند، بسيار متنوع و زياد هستند. وصال كه استادي بزرگ و توانا بود، هنر شعريش را وقف عالي ترين حماسه تاريخ بشري ؛ يعني حماسه حسيني نمود و اشعاري بي همتا و دريايي از در و گوهر پديد آورد.

هر چند كه اين تركيب بندهاي شعرا، هر يك داراي زيبايي و لطف خاص خود مي باشد و هر سراينده اي بر حسب نوع مهارت و استادي كه در سرودن قالب شعري خاص خود مانند غزل ، قصيده و... داشته است تحت تأثير اين استادي و مهارت تركيب بند را سروده و مقايسه كامل و همه جانبه اي نمي توان در اين مختصر روي آنها انجام داد، ولي براي شناسايي بيشتر مختصري در اين باره بيان مي گردد: