خطبه 3
بعد از آن زينب خطاب به مادر خود گفت :
«اي مادر، اي دختر خيرالبشر، نظري به صحراي كربلا افكن و فرزند خود را ببين كه سرش بر نيزه مخالفان وتنش در خاك و خون غلطان است ! اين جگر گوشه توست كه در اين صحرا روي خاك افتاده و دختران خود را ببين كه سرا پرده آنها را سوزاندند و ايشان را بر شتران برهنه سوار كردند و به اسيري مي برند. ما فرزندان توايم كه در غربت گرفتار شديم .
حاليا رو به مادر خود كرد
اين چنين او سخن به لب آورد
گفت اي دخت ِ پاك پيمبر
نظري سوي كربلا آور
بنگر اين جا زمين كرب و بلاست
كه حسين تو سرجدا اين جاست
مظهر مهر و پاكي وايمان
جسم پاكش بُوَد به خون ، غلطان
جسم او روي خاك افتاده
دخترانت اسير ودرمانده
بر شترهاي بي جهاز سوار
داده از كف همه توان و قرار
همه دختران گرفتارند
درد غربت به سينه ها دارند