بازگشت

سردار خيمه ها






اگر چه ماه بني هاشمم همه خوانند

غلام اكبرم، اين را قبيله مي دانند



اگر امير سپاهم، ترا غلامم من

مطيع امرم و، شيداي آن امامم من



اجازه خواهم، ازين كفر تا سراندازم

ميان معركه، تكبير حيدراندازم



ركاب باره به پيكار اين خطر بندم

دوباره تيغ، چنان شيوه ي پدر، بندم



اگر چه لايق جانبازي ركاب، نيم

به جلوه گاه تو، همدوش آفتاب نيم



پدر به گاه سفر، صحبت تمامت كرد

ترا سپرد و، مرا كمترين غلامت كرد



سفارش پدرست اين، نه جاي چون و چراست

خيام، تشنه و سردار خيمه ها، تنهاست



رسيده وقت بلي، فرصت سرافرازيست

وصيت پدرم، منتهاي جانبازيست



مخواه تشنه درين بحر موج دار، مرا

چو ماهي از دل اين آبها، كنار مرا



كشيده ام به خطر، شوق ماجراي شما

دوانده عشق، مرا تشنه پابه پاي شما






تو نوح مذهبي، اي كشتي نجات! امام!

بمان تو، تا كه بماند شرافت اسلام