بازگشت

نينوا






باز، اين دل، اين دل طوفانيم

مي برد تا بيسر و سامانيم



انتظاري تازه دارد چشم من

مي شكوفد خوشه هاي خشم من






در عزاي آل شبنم، سوختم

آه! اي اندوه مبهم، سوختم!



سوختم، آتش گرفتم، واي من

مي تراود كربلا از ناي من



آه اي من! اي من گمگشته ام!

باز امشب كربلائي گشته ام



زينب اينجا، بس غريب افتاده است

خطبه هايش، بي نصيب افتاده است



خطبه يعني: اعتراض آتشين

خطبه يعني: درد زين العابدين



خطبه يعني: همچو زينب، استوار

با تبسم ايستادن پاي دار



خطبه يعني: تشنگي آموختن

در كنار آب، لب را دوختن



خطبه يعني: زن حريم پاكيست

جلوه يي از حجب و از بيباكيست



آنكه مست از باده ي تلخ شب ست

آشنا كي با صداي زينب است؟