بازگشت

آرزو






اي كاش در عزاي تو خون مي گريستم

دمساز زخمه هاي جنون، مي گريستم



يك سينه داشتم به زلالاي آسمان

از ابرهاي تيره، فزون مي گريستم



همناله با تمامي ياران تو، حسين!

اي كاش در تمام قرون مي گريستم



سرچشمه هاي اشكم اگر خشك مي شدند

آنگاه مي نشستم و، خون مي گريستم



عشقت مگر نبود كه دست مرا گرفت

وقتي ز پا فتاده، نگون مي گريستم؟






اين گريه، آبروي منست و دليل عشق

اي عشق! بي نگاه تو چون مي گريستم؟



اي كاش در ترنم شعر زلال اشك

از مرزهاي واژه برون، مي گريستم