بازگشت

تنور خولي






از تنور خولي امشب مي رود تا چرخ، نور

آفتاب چرخ، حسرت مي برد بر اين تنور



گر، نه ظاهر شد قيامت، ورنه روز محشرست

از چه رو كرد آفتاب از جانب مغرب، ظهور؟!



اين همان نورست كز وي لمعه يي در لحظه يي

دي موساي كليم الله شبي در كوه طور



اين همان نور خدا باشد كه ناگردد خموش

اين همان مشكوه حق باشد كه نايابد فتور



مطبخ امشب، مشرقستان تجلي گشته است

زين سر بي تن، كزو افلاك باشد پر ز شور



از لبان خشك و از حلقوم خونين گويدت:

قصه كهف و رفيم و رمز انجيل و زبور