بازگشت

ساز مخالف






چون در عراق، ساز مخالف عدو نواخت

شاه حجاز گر چه از اين ساز سوخت، ساخت



آن روز اگر حسين نمي كرد خود قيام

امروز كس به دهر خدا را نمي شناخت



دستش بريده اهرمني كز ره عناد

تيغ ستم به روي سليمان عشق، آخت



آتش زدند تيره دلان تا به خرگهش

چون شمع انجمن، دل آزادگان گداخت



ناپاكباز عشق شود در قمار عشق

در راه دوست از دل و جان هر چه داشت باخت



سلطان لامكان چون مكان كرد روي خاك

خاكم به سر، كه بر بدنش خصم، باره تاخت